Abstract:
هدف از انجام این پژوهش بررسی و مقایسۀ شناختی فاصلۀ فرهنگی دو جامعۀ زبانی نامتجاور روسیه و یونان در میزان نگاه ابزاری به زن از دیدگاه زبانشناسی فرهنگی است. برای این منظور 330 ابزارواژۀ رایج در فهرست جامع آلمانی در این دو زبان معادلیابی شده و سپس بسامد جنس دستوری مؤنث در آنها به مثابه یک شاخص در چهارچوب نظری تحقیق استحصال گردید. نتایج آزمون کایدو با سطح معنیداری 0/416 نشان میدهد که اختلاف بین دو بسامد معنیدار نیست اما کماکان وجود دارد و جنس دستوری مؤنث در ابزارواژگان یونانی بیشتر از روسی است. معنادار نبودن این اختلاف را میتوان در تقارب فرهنگی مبتنی بر بنیادهای مذهبی مشترک، سرایت مفهومسازیهای فرهنگی یونانی به روسیه، اشتراکات ابعاد فرهنگی هوفاستیده و نزدیکی ارزشهای بنیادین انسانی یافت و بازنمایی وجود این اختلاف را در قوانین مربوط به تنفروشی زنان و شاخص فرهنگی بیبندباری مشاهده کرد که بر این اساس نگاه ابزاری به زن میان روسیزبانان روسیه کمتر از یونانیزبانان یونان بهدست داده شد.
The purpose of this study is to study and cognitively compare the cultural distance between the two non-adjacent language communities of Russia and Greece in terms of instrumental view towards women from the perspective of cultural linguistics. For this purpose, 330 common tool-words in the comprehensive German list were equated into these two languages and then the frequency of feminine grammatical gender in them was extracted as an indicator in the theoretical framework of the research. The results of the Chi-square test with a significance level of 0.416 show that the difference between the two frequencies is not significant but still exists and the feminine grammatical gender in Greek tool-words is more than Russian. The insignificance of this difference can be found in the cultural convergence based on common religious foundations, the spread of Greek cultural conceptualizations to Russia, the commonalities of Hofstede’s cultural dimensions and the proximity of basic human values. On the basis of this study, the instrumental view towards women among Russians is less than the Greek.
Machine summary:
بر پايۀ ملاحظات فوق فرضيۀ نگارندگان اين گونه مطرح ميشود که اولاً در زبانهاي داراي جنس دستوري، بر اساس انگارة تعاملي مطرحشده در زبانشناسي 1 presentation 2 representation فصلنامه علمي سال هفدهم ، بهار ١٤٠١ شماره ٥٠ 101 فرهنگي ذيل چهارچوب نظري پژوهش که ارائه خواهد شد، چنانچه بسامد جنس دستوري مؤنث در مقولۀ ابزارآلات در زباني از زباني ديگر بيشتر باشد، نگاه ابزاري به زن در زبان نخست بيشتر از دومي است و شاهد آن در قوانين مربوط به بهرهجويي جنسي از زنان در آن جامعه داراي بازتاب است .
اين کتاب موضوعش را در زبانهاي مختلفي ازجمله آلماني، روسي و ايتاليايي و حتي عربي دنبال کرده و مجموعۀ جامعي از مقالاتي را ارائه ميکند که توصيفي از سيستم هاي جنسيتي در زبان و مطالعات تاريخي، منطقه اي و ردهشناختي مربوطه و معرفي رويکردهايي به مسئلۀ مهم کارکرد جنس دستوري را در بر دارند، اما در اين پژوهش ها اثري از کارکردي که ما براي جنس دستوري در بازنمايي شناختي برخي رمزگذاريهاي مربوط به نگاه ابزاري به زن کشف 1 Corbett 2 declension 3 Unterbeck ١٠٢ فصلنامه علمي سال هفدهم ، بهار ١٤٠١ شماره ٥٠ نمودهايم مشاهده نميگردد.
٥- نتيجه گيري نتايج اين پژوهش را ميشود در موارد ذيل خلاصه نمود که اولاً به طور عام ميتوان از مختصات صوري اعضاي واژگاني يک مقوله به عنوان سنجه اي قابل قبول اما نسبي در 1 axiological 2 Tatarko 3 Schwartz’s values model ١١٤ فصلنامه علمي سال هفدهم ، بهار ١٤٠١ شماره ٥٠ تعيين شدت يک ديدگاه فرهنگي در اجتماع نسبت به هر موضوعي بهره جست و به طور خاص بسامد جنس دستوري مؤنث در مقولۀ ابزارواژهها ميتواند به لحاظ شناختي بازنمايي کنندة نگاه ابزاري به زن در فرهنگ جامعۀ متبوع باشد.