Abstract:
نوع نگاه و باور و احوالات حسین بن علی علیه السلام در عصر و مصر عاشورا و کربلا غیر از رویکردهای
حماسی و عاطفی و سیاسی، گفتمان فراگیر دیگری هم دارد که در اشعار عارفانی چون صفیعلیشاه به
زیبایی جلوهگر شده و تامینکنندۀ سرور و عزت جریان حسینی است، نه حزن و ذلت. در این پژوهش،
ضمن تبیین نگاه تاویلی صفیعلیشاه، سرایندۀ زبدة الاسرار، و تطبیق نظر او با بعضی از روایات حضرات معصومین علیهم السلام قیام عاشورا از منظر عرفان اسلامی بررسی شده است. این دیدگاه عاشورائیان را در قلۀ فتح انسانی ترسیم میکند و در واقع جهان عاشقانهای به تصویر میکشد که با خنجر و تیغ و تیر
تزئین شده است و در آن، معشوق با بلا و رنج شیدایان کوی خود را مست میکند. با تغییر در برداشت
از یک حادثه، میتوان احساسات برآمده از آن حادثه را متحول ساخت. به تعبیری دیگر، احساسات
برآمده از ادراکات آدمی با تحول و تبدیل به یک بینش ظریفتر، عواطف انسانی را عوض میکنند. این
نگاه معناگرایانۀ صفیعلیشاه به شاگردان او همچون عمان سامانی سرایت کرد و او اثری فاخر با عنوان
گنجینة الاسرار پدید آورد.
Machine summary:
مولوي در واقع بر اين نکته اذعان ميکند که آنان که از خود و جان خود گذر کردند، از مکان و زمان رهيدند و مکانت و جايگاهشان معلوم کس نخواهد گشت ؛ هم آنان که به بلا ميگريزند نه از بلا؛ از اين رو در مثنوي ميگويد چند نوع انفاق داريم و برترين انسان ها آنان اند که جان خود را انفاق ميکنند: خاصه آن منفق که جان انفاق کرد حلق را قرباني خلاق کرد (مولوي، ١٣٨٤، دفتر دوم : ١٩٨) با توجه به همين ديدگاه ، ملاي رومي وقتي به داستان شيعيان اهل حلب ميرسد از زبان يک شاعر درخصوص مذمت سطحينگري دلدادگان حسيني ميگويد همه عالم بايد براي عاشوراي حسيني و سفره اي که خداوند بنا به بنيه و استعداد حسيني براي او پهن کرده ، اشک شوق بريزند و براي خود کنند: روح سلطاني ز زنداني بجـست جامه چون دريم و چون خاييم دست چونک ايشان خسرو دين بوده اند وقـت شـادي شـد چـو بگسستند بند (همان ، دفتر چهارم : ٤١٢) عطار نيشابوري هم به سان مولوي با انديشۀ عاشقانه و عارفانه بر اين حقيقت قلم رانده که هر کسي را کربلا نصيب نميشود؛ اگر توانستي ساليان سال اهل رياضت و عشق و خرد باشي، تو را در کربلا راه مي دهند والا ورود به سرزمين مقدس کربلا محال است : تو پنداري که زخمش رايگان است هزاران سال طاعت نرخ آن است (عطار، ١٣٧٦: ٦٢١) ماحصل افق ديد عرفا به واقعۀ عاشورا احساسي متفاوت رقم ميزند که از انبساط و اشتياق حسيني حکايت ميکند و نه اجبار و اکراه و حالتي است که هنگامۀ ابتهاج نينواييان است ؛ همان طور که حافظ فرمود: سوي شمشير غمش رقص کنان بايد رفت کآن که شد کشتۀ او نيک سرانجام افتاد (حافظ ، ١٣٨٢: ١٧٨) ٢.