Abstract:
هدف این مقاله مقایسه اندیشههای مدیریتی علامه مصباح یزدی و شهید صدر، دو شخصیت شاخص اصیل اسلامی است. این پژوهش از روش «مطالعه تطبیقی بردی» برای تحلیل و مقایسه این دو اندیشه استفاده کرده است. منابع استفادهشده عمدتا چهار کتابی است که عمده دیدگاههای این دو اندیشمند را درباره موضوع بحث، دربر دارد. یافتهها نشان میدهد صاحبان این اندیشهها ـ هر دو ـ بر مبانی فکری و نقش آن در دانش مدیریت تاکید دارند. همچنین بر تنوع ماهوی و تفکیک گزارههای توصیفی و تجویزی مدیریت نیز تصریح میکنند. اما علامه مصباح تولید گزارههای تجویزی را لازم میداند و شهید صدر بر تولید گزارههای توصیفی و ناظر به موضوعات تاکید میورزد. با تلفیق این دو اندیشه، میتوان الگوی مفهومی منسجم و جدیدی استخراج و از آن برای حل مسائل مدیریتی استفاده کرد. با تلفیق این دو دیدگاه، میتوان همزمان از حسن فعلی و فاعلی برای حل مسائل مدیریتی استفاده نمود.
The purpose of this article is to compare the managerial thoughts of Allameh Misbah Yazdi and Shahid Sadr, two prominent Muslim figures. Bardy's comparative study method has been used to analyze and compare their ideas. The main sources used are the four books that contain the main views of these two thinkers on this topic. The findings show that these thinkers emphasize on the intellectual foundations and their role in management knowledge. They also explain the diversity of content and the difference between descriptive and prescriptive propositions of management. Allameh Misbah deems it necessary to produce prescriptive statements but Shahid Sadr emphasizes on producing descriptive statements about subjects. By combining these two ideas, a coherent and new conceptual model can be extracted and used for solving management problems. A combination of these two points of view makes it possible to simultaneously use goodness of action and goodness of intention for solving management problems.
Machine summary:
مديريت مبتني بر ارزشهاي اسلامي علامه مصباح با اشاره به «علوم انساني»، نخست موضوع آن، يعني «انسان» را مشخص ميکند: در تمامى رشتههاى علوم انسانى، «انسان» بهعنوان يكى از موضوعات تحقيق، مورد مطالعه و بحث قرار مىگيرد و آنچه كه بين تمامى علوم انسانى مشترك است و ستون فقرات اين علوم را تشكيل مىدهد، انسان و ابعاد وجودى انسان است.
علامه مصباح ضمن تبيين رابطه اسلام و ارزشهاى برتر در مديريت اقتصادى، بر اين باور است که ارزشهاي اسلامي بسان يک نظام كنترلي و نظارتي مضاعف، بهدرستي ميتواند از طريق تشويق و تنبيه به مديريت مدد رساند: بايد به جاى تقويت سيستم كنترل در مديريت، ارزشهاى اخلاقى را تقويت كرد و اين بهترين جانشين براى سيستم كنترل پيچيده است؛ زيرا اين كار˚ بسيارى از نيروهاى انسانى را براى فعاليتهاى توليدى آزاد مىكند و هزينه كار را پايين مىآورد.
از نظر ايشان مهم طبقهبندي مديريت در دو دسته علوم «توصيفي» يا «تجويزي» نيست؛ زیرا تجويزي و توصيفي بودن گزارههاي مديريت، امري است که ايشان به آن تصريح کرده، بلکه مهم از نظر ايشان اين نکته است که بين هستها و بايدها [ي علمي] واسطهاي وجود دارد که آن واسطه «نظام ارزشي» است و همين واسطه سبب تفاوت در نتايج ميشود.
هر دو ديدگاه بر مباني اعتقادي اسلامي تأکيد دارد، با اين تفاوت که علامه مصباح بر انسانشناسي و تربيت مدير مسلمان و شهيد صدر بر روششناسي و توليد نظريه مديريتي تأکيد دارد.