Abstract:
علوم انسانی نرمافزار هر تمدنی است. علوم انسانی موجود متناسب با بافت فرهنگی و ایدئولوژی جهان غرب است. علیرغم نیاز منطقی تمدن نوین اسلامی به اسلامیسازی علوم انسانی، برخی همچنان در امکان علوم انسانی اسلامی تشکیک میکنند. بدینسان لازم است چالشهای نظری اسلامیسازی علوم انسانی را شناسایی، تحلیل و ارزیابی کرد. پژوهش حاضر با محوریت دیدگاههای فیلسوف برجستة جهان اسلام، علامه مصباح یزدی درصدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکرد انتقادی به بررسی چالشهای ارزششناختی «امکان علوم انسانی اسلامی» بپردازد. مهمترین چالشهای ارزششناختی امکان «علوم انسانی اسلامی» مسئلة غیرواقعگرایی در تحلیل ارزشها و بهتبع آن، تفکیک دانش از ارزش است. آیتالله مصباح یزدی با تبیین مبانی لازم جهت اسلامیسازی علوم انسانی، ازجمله مبانی ارزششناختی، و نیز با اثبات واقعگرایی در ارزشهای اخلاقی و ابطال دیدگاه مقابل، به حل مسئلة رابطة دانش و ارزش پرداخته و این مانع را از سر راه امکان علوم انسانی اسلامی برداشته است.
Machine summary:
آيتالله مصباح يزدي با تبيين مباني لازم جهت اسلاميسازي علوم انساني، ازجمله مباني ارزششناختي، و نيز با اثبات واقعگرايي در ارزشهاي اخلاقي و ابطال ديدگاه مقابل، به حل مسئلة رابطة دانش و ارزش پرداخته و اين مانع را از سر راه امکان علوم انساني اسلامي برداشته است.
علم ديني، علوم انساني اسلامي، دانش و ارزش، واقعگرايي و غيرواقعگرايي، علامه مصباح يزدي مقدمه آنچه امروز به نام علوم انساني بر مراکز علمي و غيرعلمي سيطره يافته، حاصل درختي است که در تمدن مادي و سکولار غرب ريشه دارد.
در حوزة چالش ارزششناختي، ديدگاه غيرواقعگرايي در ارزشها و در پي آن تفکيک دانش از ارزش، منشأ ادعاي امتناع علوم انساني اسلامي شده است.
در اين مقاله سعي بر آن است که ابتدا با بيان معناي علم، علوم انساني و علوم انساني اسلامي و بيان تبيين مبادي معرفتي و هستيشناختي ارزش، و تبيين دو ديدگاه واقعگرايي و غيرواقعگرايي و تفاوت آنها و همچنين بررسي آن، چالش مسئلۀ موردنظر را براساس ديدگاه مختار آيتالله مصباح يزدي برطرف کرده و با استفاده از منابع کتابخانهاي و روش توصيفي ـ تحليلي، به صورت مستقل در يک نوشتار به مباني ايشان پرداخته شود.
نيز علم ناميده ميشوند)؛ صرفاً مجموعة قضاياي کلي که محور خاصي براي آنها لحاظ شده، ولو قضاياي اعتباري و قراردادي باشند (در اين اصطلاح علومي مانند ادبيات، حقوق علم تلقي ميشوند)؛ مجموعه قضاياي کلي حقيقي که داراي محور خاصي هستند (همة علوم نظري حقيقي و عملي)؛ مجموعه قضاياي حقيقي که با روش تجربة حسي قابل اثبات هستند (خصوص علوم تجربي = Science) (مصباح يزدي، 1395، ص 49ـ50).