Abstract:
خانواده به عنوان اساسیترین نهاد اجتماعی، در طول تاریخ بشری بر اثر عوامل گوناگون دستخوش تغییر شده است که یکی از این عوامل اشتغال زنان و تاثیر آن در تربیت فرزندان است. اگر چه عملکرد تحصیلی از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد، اما نمیتوان نقش فاکتورهای مختلف روانشناسی مادران شاغل در آموزش و پرورش را در عملکرد تحصیلی نادیده گرفت. در این رابطه، نقش دولت، جامعه و مدرسه از اهمیت بسزایی برخوردار است. نتایج پژوهشها حاکی از آنند که درک و فهم اینگونه رفتارهای فرهنگی و اجتماعی در جامعه میتواند نشان دهنده تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه باشد و روشن سازد که چگونه امر فرهنگی برساخت و مدیریت در کانون زندگی قشرهای مختلف جامعه ما از جمله زنان قرار گرفته است. موضوع فشار روانی ناشی از کار و زندگی در میان قشر زنان، متخصصان آموزشی، مددکاران اجتماعی و متخصصان بهداشت بسیار رایج بوده و در راس امور قرار دارد. افراد جامعه کنونی بیش از پیش نسبت به استرس و پیامدهای آن هوشیار شدهاند. آموزش و پرورش از مهمترین نهادهای اجتماعی است که در واقع کیفیت فعالیت سایر نهادهای اجتماعی تا اندازه زیادی بستگی به چگونگی عملکرد در این نهاد دارد. حساسیت تعلیم و تربیت از یک سو و پیچیدگی جهان امروز از سوی دیگر این را طلب میکند که به بحث آموزش و میزان یادگیری دانشآموزان توجه ویژهای مبذول شود. امروزه تمرکز آموزش به جای ارایهی برنامههای آموزشی یا مدیریت رفتار کلاسی، به پرورش دانشآموزان با انگیزه و راهبردی تغییر کرده است.
Machine summary:
بررسي تاثير فاکتورهاي مختلف روانشناسي مادران شاغل در آموزش و پرورش در عملکرد تحصيلي دانش آموزان زهرا عيسي آبادي معاون آموزشي دبستان حضرت زهرا، رباط کريم ، تهران ، ايران چکيده خانواده به عنوان اساسيترين نهاد اجتماعي، در طول تاريخ بشري بر اثر عوامل گوناگون دست خوش تغيير شده است که يکي از اين عوامل اشتغال زنان و تاثير آن در تربيت فرزندان است .
از جمله مهم ترين علل اشتغال مادران ، مسائل اقتصادي و اجتماعي است (فورنهام و مونسن ، ٢٠١٤) از يک سو تمايل به حفظ و بهبود سطح زندگي خانوادگي و از سوي ديگر افزايش هزينه هاي زندگي موجب گرديده است که مادر و پدر، هر دو براي افزايش سطح درآمد خانواده مشغول به کار شوند و عوامل موثر ديگر شامل بالا رفتن سطح تحصيلات زنان و گرايش آن ها به استقلال مالي، مشارکت اجتماعي، رشد اجتماعي و فرهنگي است (کلارک ـ استوارت ، ١٩٨٩) و شرايط شغلي مادر برنگرش و باورهاي او بر محيط خانواده و نحوه فرزند پروري وي تاثير ميگذارد (چامرو و همکاران ، ٢٠٠١٣).
بنابراين چنين وظايفي موجب تنيدگيهاي روان شناختي و جسماني، احساس خستگي، تنهايي و انزوا، احساس تعارض و درگيري دائمي براي ايجاد تعامل بين نقش مادري، همسري و اشتغال بيرون از خانه ميشود و مهم تر آن که موجب احساس گناه و نگراني درباره ترک فرزند و چگونگي مراقبت هاي غير مادرانه از کودک در غياب او ميشود و در حالي که زنان خانه دار کمتر با اين نوع تعارضات و احساس گناه درباره فرزندان خود مواجه اند (کلارک ـ استوارت ، ١٩٨٩) زيرا به دليل نداشتن مسؤوليت هاي متعدد ساعات زيادي حضور فيزيکي براي فرزندان خود دارند و اغلب احساس ميکنند که تمام وقت خود را در اختيار خانواده و فرزندان خود هستند.
[In Persian] __Alan J (2010) Adolescents' ideas about individual and social responsibility in relation to children's household.