Abstract:
کنشهای اجتماعی از جمله قانونگریزی یا قانونگرایی در هر جامعه، برخاسته از انواع گوناگون انسانها در آن جامعه است. تدبیر جامعه مسلما نیازمند تحلیل و شناسایی انواع انسان و دلالتهای اجتماعی آن است. این مقاله از میان مبانی معرفتی، مبنای انسانشناختی علامه طباطبائی را بررسی و در این تحقیق با روشی «اسنادی» نظریه ایشان را تحلیل نموده است. در این زمینه، به صورت «تحلیلی و توصیفی» آثار ایشان و نظر شارحان این نظریه بهصورت دقیق واکاوی شده است. در این پژوهش با رویکردی روششناسانه به شکلی بنیادین دلالتهای اجتماعی انواع انسان وحشی (استخدامگر یکسویه) و اجتماعی (استخدامگر دوسویه) و متمدن (فطری) ارائه گردیده است. نتایج بهدستآمده از این تحقیق نشان میدهد دلالتهای اجتماعی انسان وحشی، زوال عدالت اجتماعی، زوال انتظام اجتماعی، ابزارگرایی، زوال عقلانیت، قانونگریزی و گسست اجتماعی؛ و دلالتهای انسان اجتماعی بسط عقلانیت اجتماعی، قانونگرایی و همبستگی اجتماعی؛ و دلالتهای انسان فطری عقلگرایی قدسی و وحدتگرایی توحیدی است.
Machine summary:
علامه طباطبائي، روش شناسي بنيادين ، انسان شناسي ، دلالت هاي اجتماعي Ayare Pazhuhesh dar Olum Ensani____________________ Vol. 13, No. 1, Spring & Summer 2022 مقدمه در بررسي انديشه انديشمندان و بررسي آراء آنها، مبـاني جايگـاه ويـژه اي بـه خـود اختصـاص مـي دهـد و از جملـه راهکارهايي است که محققـان علـوم اجتمـاعي را در ايـن مسـير يـاري مـي کنـد.
آنچه را در اين زمينه پژوهش شده و به نگارش درآمده است مي توان به چنـد دسته تقسيم کرد: دسته نخست آثاري است که به ابعاد غير روش شناسانه پرداخته اند؛ يعني آثاري که حـول بحـث هـايي همچـون انسان شناسي به صورت قرآني و هستي و چيستي انسان شناسي شکل گرفته اند که از جمله آنها مي توان بـه مقـالاتي همچون «انسان شناسي قرآنـي» (حسـن زاده ؛ ١٣٨٩)؛ «انسـان شناسـي بـه مثابـه مبـاني انسـان شناسـي اجتمـاعي» (خسروپناه ، (١٣٨٤)؛ و «تبيين هستي و چيستي انسان از منظر انديشه هاي علامـه طباطبـائي» (رحيمـي خـوزوقي و سپهري، ١٣٩٧) اشاره کرد.
هرچند اين آثار در تمام ابعاد ذکرشده مفيد، سودمند و گرانسنگ هستند، اما آنچه را اين مقاله به آن نظر دارد روش شناسي مباني انسان شناختي علامه طباطبائي و دلالت هاي اجتماعي آن است .
هرچند انسان حيوان نما در جامعه زندگي مي کند، ولي زنـدگي کـردن او موجـب نمي شود او را فردي اجتماعي بناميم ؛ زيرا انسان وحشي يا همان استخدام گر يک سويه کاري بـه تعـاون و همکـاري ندارد و به شدت از آن گريزان است و تنها به خدمت گرفتن از ديگران مي انديشد (جوادي آملي ، ١٣٨٦، ص ٣٨٩).