Abstract:
انحلال نکاح از جهت فقهی و حقوقی دارای آثاری است که در جای خود ذکر شده است، اما پرسش اساسی دراینخصوص آن است که این قواعد را باید از سنخ قواعد آمره به شمار آورد یا بهعنوان قواعد تکمیلی از آنها یاد کرد؟ درصورتیکه این قواعد آمره باشند، امکان توافق برخلاف آنها وجود ندارد و در غیر این صورت میتوان توافق خلاف آن کرد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که برای تشخیص امکان توافق یا عدم توافق در مورد آثار مالی زوال نکاح باید به جنبه حق یا حکم بودن آثار توجه کرد. درصورتیکه این آثار را حق بدانیم، با توجه به ویژگی اسقاطپذیری و اصل حاکمیت اراده در آن میتوان برخلاف آثار قانونی و فقهی موضوع توافق کرد، اما درصورتیکه آثار مالی انحلال نکاح را حکم بدانیم نمیتوان برخلاف آنها توافق کرد. از سویی، یکی از ویژگیهای حقوق مالی، امکان اسقاط آن است. موضوعاتی مانند مهریه، جهیزیه، هدایا و نفقه در عده طلاق رجعی یا عده وفات با توجه به اصل حاکمیت اراده و قاعده تسلیط، قابل توافق هستند. زن و مرد میتوانند در مقدار و ماهیت آن توافق یا حتی ساقط کنند، اما در مورد قواعد حاکم بر ارث باید گفت در صورت زوال نکاح ناشی از فوت زوجین یا لعان، به نظر می رسد چون این قواعد آمره هستند، نمیتوان بر خلاف آنها توافق کرد و توافق خلاف آنها بیاثر است.
Dissolution of marriage has legal and jurisprudential effects that are mentioned in their place. But the basic question in this regard is that should these rules be considered as part of the set of mandatory rules or should they be mentioned as supplementary rules? If these rules are mandatory, it is not possible to agree against them, and otherwise, it is possible to agree against them. The findings of the research indicate that in order to determine the possibility of agreement or non-agreement regarding the financial effects of the decline of marriage, one should pay attention to the aspect of the effects being right or ruling; If we consider these works to be right, according to the nature of revocability and the principle of voluntarism, it is possible to agree against the legal and jurisprudential effects of the subject. But if we consider the financial effects of dissolution of marriage as a ruling, we cannot agree against them. On the other hand, one of the characteristics of financial rights is the possibility of its revocation. Matters such as dowry, gifts and alimony are negotiable in viduity period of a revocable divorce or death, according to the principle of voluntarism and absolute legal power of the owner to exercise dominion or control over property. Men and women can agree on its amount and nature or even cancel it. But regarding the rules governing inheritance, it should be said that in the event of a marriage breakdown due to the death of the spouses or Li’an, since these rules are mandatory, it is impossible to agree against them, and the agreement against them is ineffective.
Machine summary:
امکانسنجي توافق ميان زوجين در آثار و احکام انحول نکاح در خصوص حقون مالي از منظر نظام فقه خانواده و حقون ايران سيده طاهره سيدناصرالديني * تاريخ دريافت : ١٤٠٠/١٠/١٥ ابراهيم ياقوتي ** تاريخ پذيرش : ١٤٠١/٠٢/١٣ زهرا فهرستي *** نوع مقاله : پژوهشي چکيده انحلال نکاح از جهت فقهي و حقوقي داراي آثاري است که در جاي خود ذکر شده است ، اما پرسش اساسي دراين خصوص آن است که اين قواعد را بايد از سنخ قواعد آمره به شمار آورد يا به عنوان قواعد تکميلي از آنها ياد کرد؟ درصورتيکه اين قواعد آمره باشند، امکان توافق برخلاف آنها وجود ندارد و در غير اين صورت ميتوان توافق خلاف آن کرد.
درصورتيکه اين آثار را حق بدانيم ، با توجه به ويژگي اسقاطپذيري و اصل حاکميت اراده در آن ميتوان برخلاف آثار قانوني و فقهي موضوع توافق کرد، اما درصورتيکه آثار مالي انحلال نکاح را حکم بدانيم نميتوان برخلاف آنها توافق کرد.
زن و مرد ميتوانند در مقدار و ماهيت آن توافق يا حتي ساقط کنند، اما در مورد قواعد حاکم بر ارث بايد گفت در صورت زوال نکاح ناشي از فوت زوجين يا لعان، به نظر مي رسد چون اين قواعد آمره هستند، نميتوان بر خلاف آنها توافق کرد و توافق خلاف آنها بياثر است .
برخي از اين آثار جنبه آمره دارند و در اصطلاح فقها حکم هستند و امکان توافق مخالف آنها وجود ندارد، اما برخي آثار مالي انحلال نکاح داراي اين ويژگي هستند که زن و مرد بتوانند در مورد آن توافق کنند، از حق خود بگذرند يا با توافق طرف مقابل ، بيشتر از حقوق خود دريافت کنند.