Abstract:
برآمدن و برافتادن تمدن های گوناگون بشری از حوادثی بوده که توجه بسیاری از اندیشمندان در حوزۀ تاریخ، تمدن پژوهی و جامعه شناسی را به خود معطوف کرده است. تمدن اسلامی نیز که در سده هایی از تاریخ، از درخشش خیره کنندۀ علمی برخوردار بود، اما در ادامۀ حیات خویش به افول علمی دچار شد، اذهان اندیشمندان و پژوهشگران را به پرسش در چگونگی و چرایی علت افول یا انحطاط آن درگیر ساخت. پرسش قابل طرح این است که آیا در بررسی انحطاط تمدنی اسلام، جدای از علل و عواملی که استدلال شده، نظریه یا نظریه هایی مطرح شده است؟ هدف این مقاله، ارائه و دسته بندی نظریه های انحطاط تمدن اسلامی از خلال علل و عوامل گوناگونی است که در این باره مطرح شده است. یافتۀ پژوهش نشان داده است که از دیدگاههای مطرحشده در چرایی افول تمدن اسلامی میتوان نظریههایی را برساخت که یا نگاه به عوامل درونتمدنی دارند یا به عوامل برون تمدنی نظر کرده اند.
The rise and fall of various human civilizations has been one of the events that has attracted the attention of many thinkers in the field of history, civilization and sociology. Islamic civilization, which in centuries of history, had a dazzling scientific brilliance; But in the course of his life he experienced a scientific decline, engaging the minds of thinkers and researchers with the question of how and why the cause of its decline. The question that arises is whether any theory or theories have been proposed in the study of the decline of Islamic civilization, apart from the causes and factors that have been argued? The purpose of this article is to present and categorize the theories of degeneration of Islamic civilization through various causes and factors that have been proposed in this regard. The research findings have shown that from the perspectives on why Islamic civilization is declining, theories can be constructed that either look at intra-civilizational factors or look at extra-civilizational factors.
Machine summary:
org/0000-0002-0894-9777 189 مقدمه گسترش سريع جغرافيايي اسلام و پيشرفت علمي و تمدني شگرف مسلمانان و نيز زوال و افول تمدن اسلامي پس از سده ها درخشش و پرتوافشاني، توجه بسياري از انديشمندان را به خود جلب کرده است .
برخي از اين نظريه ها را ميتوان از نظريه هاي عام و کلي که از سوي تمدن پژوهان ، جامعه شناسان و فيلسوفان تاريخ دربارة انحطاط تمدن ها ارائه شده است دريافت کرد و دربارة انحطاط تمدن اسلامي نيز به کار بست ؛ نظير نظريۀ زيستي ـ چرخه اي يا دوريبودن تاريخ و تمدن ؛ نظريۀ عصبيت ابن خلدون ؛ نظريۀ ساختاري و تضاد دانش و ارزش ويل دورانت و نظريۀ چالش و پاسخ آرنولد توين بي.
190 پيشينۀ پژوهش با اينکه مقالات متعددي دربارة علل و عوامل انحطاط تمدن اسلامي به زبان هاي اروپايي، عربي و فارسي منتشر شده که نام بردن از آن ها به تطويل ميانجامد، اما بيشتر به بررسي اين عوامل از ديدگاه انديشمندان جهان اسلام پرداخته و به طرح نظريه هاي انحطاط توجه نداشته اند.
شکيب ارسلان (بيتا) در کتابي که به طور خاص در علل عقب ماندگي تمدني مسلمانان نگاشته ، دو دسته عوامل داخلي (نظير جهل ، علم ناقص ، فساد اخلاقي، ترس ، نااميدي و استبداد) و خارجي (تأثير و نفوذ کشورهاي غربي در اشکال سياسي، اقتصادي و تبليغي در جهان اسلام و هم جواري کشورهاي اسلامي با کشورهاي استعماري) را در فرايند انحطاط مؤثر دانسته است (ارسلان ، بيتا، صص .