Abstract:
یکی از مسائل بنیادین در سیر تعالی انسان، کسب معرفت است. معرفت انسان، هر چه متعالیتر باشد میتواند نفس را به کمال ویژهاش نزدیکتر کند. همین امر مهم و اساسی اندیشمندان متعددی را به فکر واداشته است. بهطوریکه در طول تاریخ متفکران شیوههای مختلفی را در این رابطه ارائه کردهاند. تفاوت اساسی این شیوهها میزان بهرهمندی از عقل یا ایمان (وحی) است. در نتیجه برخی از این شیوهها اساس عقلی و برخی اساس ایمانی- وحیانی دارند. از جمله اثرگذارترین افراد در سیر این امر، امام محمد غزالی است. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شیوه معرفتی غزالی بر سیر فلسفه به روش تحلیلی-توصیفی است. این تحقیق در پی یافتن پاسخ این سؤالات است که بیانات غزالی بر کدام شیوه معرفتی استوار است؟ شیوه ایشان چه تأثیراتی را بر سیر فلسفه به ویژه تفکرات ملاصدرا داشته است؟ برخورد غزالی با فلاسفه برداشتهای متفاوتی را به همراه داشته است. به طوری که حتی برخی ایشان را فردی عقل ستیز میدانند. اما موضع دقیق ایشان جای بررسی جامعتر و واضحتری دارد. در حقیقت غزالی با بیاناتش شیوه جدید عقلگرایی اعتدالی را در میان اندیشمندان استوار کرد. این تأثیر را میتوان در سیر عقلگرایی فلسفه و ظهور آن را به ویژه در ملاصدرا میتوان یافت. به نحوی که ملاصدرا هم نظر با غزالی، عقل فلسفی را از ارائه نظر در همه زمینهها قاصر دانسته و بهرهمندی از وحی در کنار عقل را مطمئنترین شیوه معرفتی میداند.
One of the fundamental issues in the course of human perfection is the acquisition of knowledge. The higher level of the human knowledge is, the closer its soul would be to its perfection. This important issue has made many thinkers represent their ideas. Throughout history, thinkers have presented different methods in this regard. The basic difference between these methods is the usage of religion or faith (revelation). As a result, some of these methods have an intellectual basis and some have a faithful (revelatory) basis. Among the most influential people in this process is Imam Mohammad Ghazali. The main goal of the current research is to investigate the effect of Ghazali's epistemological method on the course of philosophy by an analytical-descriptive method. This research seeks to find the answers to these questions, which epistemic method is Ghazali's statements based on? What effects has his method had on the course of philosophy, especially Mulla Sadra's thoughts? Ghazali's dealings with philosophers have brought different perceptions in a way that even some people consider him to be an anti-rational person. But his exact position deserves a more comprehensive and clear investigation. In fact, with his statements, Ghazali established a new mode of moderate rationalism among thinkers. This influence can be found in course of rationalism in philosophy and specifically in Mulla Sadra. He, in agreement with Ghazali, finds philosophical reason unable to provide opinions in all fields and considers benefiting from revelation along with relation to be the most reliable epistemological method.
Machine summary:
در اشراق هشتم از شواهد الربوبيه عقل عملي و نظري را چنين تعريف کرده است : براي نفس انساني به اعتبار داشتن مزيت قبول و فراگيري علوم از مافوق خويش (عالم عقـول ) و قـدرت بر تدبير و تصرف بر مادون خويش ، دو قوه ديگر است بـه نـام قـوه علامـه و قـوه فعالـه کـه بـا قـوه اول تصورات و تصديقات را ادراک ميکند، و حق و باطل را در مورد آنچه کـه تعقـل و ادراک مـي کنـد تشخيص ميدهد، و به صحت يا بطلان آنها پي ميبرد، و اين قوه عقل نظري ناميده مـي شـود و بـا قـوه دوم (عقل عملي ) اعمال و صنايع مختص به انسان از قبيل ساختن ساختمان ها و عمـارات ، نقشـه کشـي و طراحي هاي دل فريب ، پرداختن صور و اشکال فريبنده از فلزات و احجار کريمه و يا حسن و قبح انجام و ترک اعمال شايسته و ناشايسته را استنباط ميکند و عمل نيک و پسنديده ياعمل زشت و نکوهيـده و انجام يا ترک آنها را تشخيص ميدهد و به خوبي يا بدي آنها اعتقاد حاصل ميکند و ايـن قـوه عقـل عملي ناميده ميشود (الشيرازي ، ١٣٨٢، ص٢٩٩-٣٠٠).
شايد اين گفته هاري آسترين ولفسون را بتوان درک واضحي از ديدگاه غزالـي دانسـت که نشان دهنده علاقه مندي شديد ايشان به روشي است که در آن ايمان اسـتوار، بـر اسـاس عقل و برهان به وجود آمده باشد: از شرحي که غزالي خود دربارة وضعش نسبت به کلام و فلسفه بيان کرده است چنين استنباط ميشـود که او روش کلام را نمي پسنديد، امّا آراء کلامي را قبـول داشـت ، در حـاليکـه در مـورد فلسـفه ، آراء فلسفي را قبول نداشت ، لکن روش فيلسوفان را ميپذيرفت .