Abstract:
هدف از بررسی واکاوی ارتباط دعوت به مداخله با موضوع حق تعیین سرنوشت مردم از بعد داخلی است. این جنبه از اصل حق تعیین سرنوشت اقتضا دارد مردم بتوانند آزادانه نظام سیاسی خویش را انتخاب نموده، اصلاحات بنیادین را مطالبه نمایند و یا حتی با شرایطی خواهان تغییر دولت باشند. امروزه حق مردم در تعیین سرنوشت به عنوان حقی که تضمین کننده حقوق اساسی آنان بوده شناخته میشود و آن چه که این حق را برجستهتر ساخته است نقشی است که مردم یک جامعه در امور حاکمیتی خویش داشته تا تضمین کننده حاکمیت قانون و دموکراسی باشد. آنچه محرز و مبین است، مشارکت عموم جامعه از موجبات مشروعیت و مقبولیت اقدامات حکومت و دولت است و در صورت عدم مشارکت عامه، اقدامات صورت گرفته محل تأمل، سؤال و ایراد دارد، زیرا عدم مشارکت عامه مردم در انتخابات بهمنزله عدمتأیید اکثریت مردم است که خود مغایر کلیات و مقدمه قانون اساسی و اصول عنوانشده است. تفسیر قانون اساسی بدون در نظر گرفتن همه ارکان آن، خصوصاً مقدمه و همه اصول که بهصورت یکپارچه و سلسله وار میباشند، تفسیری بیطرفانه و علمی محسوب نمیگردد. هرگونه اقدام نهادهای قانونی که منجر به کاهش مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود گردد امری غیرقابلتوجیه و غیر صحیح است و نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی نخواهد داشت و اقدامی مغایر قانون اساسی مصوب ملت ایران است.
The purpose of examining the relationship between the invitation to intervene and the issue of the right to self-determination of the people from an internal perspective. This aspect of the principle of the right to self-determination requires that people be free to choose their political system, demand fundamental reforms, or even call for a change of government under certain conditions. Today, the right of the people to self-determination is recognized as a right that guarantees their fundamental rights, and what makes this right more prominent is the role that the people of a society play in their sovereignty to guarantee the rule of law and democracy. What is clear is that the participation of the public is the cause of the legitimacy and acceptability of the actions of the government and the government, and in the absence of public participation, the actions taken are questionable, questionable and objectionable, because non-public participation in elections is not approved by the majority It is contrary to the generalities and preambles of the constitution and the principles mentioned. The interpretation of the Constitution without considering all its pillars, especially the preamble and all the principles that are integrated and hierarchical, is not considered an impartial and scientific interpretation. Any action of legal institutions that leads to a decrease in the participation of the people in determining their own destiny is unjustifiable and incorrect and will only result in increased distrust and is an unconstitutional action approved by the Iranian people.
Machine summary:
حق تعيين سرنوشت ، به ملت ها و مجموعه مردم نسبت داده شده است نه به آحاد جامعه بشري، که بر اين اساس بايد براي هر مجموعه واحد انساني که تحت عنوان ملت شناخته شده اند، حق مزبور را قائل شد تا بتوانند مشروعيت دولت را انتخاب کنند و حقي که به موجب آن مردم ميتوانند نظام سياسي خويش را انتخاب نمايند، آن را تغيير داده و يا اصلاحات بنيادين را مطالبه نمايند.
اين جنبه از حق تعيين سرنوشت مردم که به آن اصل مشارکت عمومي و مشروعيت دولت هم گفته ميشود و با توجه به اينکه از اهميت بنيادين در جامعه برخوردار گرديده و منشا تحولات اخير و تعيين کننده مسير رو به تحول جامعه در آينده خواهد بود، تاثير قابل توجهي در تعيين سرنوشت سياسي و اقتصادي مردم دارد، لذا بايد قواعد حاکم بر اين وضعيت را به خوبي بازشناخت و تعارضات احتمالي آن را از زواياي مختلف مورد بررسي 1 Badie, Bertrand, Dirk Berg-Schlosser, Leonardo Morlino.
همان طور که ميدانيم زماني که يک دولت يا حکومتي جديد ظهور مينمايد، اعضاي جامعه و مردم ١٦٩١ با توجه به مسئلۀ حق تعيين سرنوشت با رعايت برخي شاخص ها، دولت نوظهور را شناسايي نموده و موجوديتش را مورد تاييد قرار ميدهند تا مقدمه اي براي شروع دولت نوظهور باشد٢؛ بنابراين اگر نظر اين دسته از محققان را بپذيريم دولتي که که توسط مردم به رسميت شناخته نشده و مورد شناسايي قرار نگرفته است از حق دعوت به مداخله برخوردار نخواهد بود.