Abstract:
نظامهای مردمی بر رابطهی دو سویهی حاکمان و مردم استوار هستند.
آن چه در این نظامها مهم است، حق مردم و رابطهی با حاکمان است. در
چنین رابطهای، نظامهای سیاسی تنها بر رابطهی حق حاکمان بنا
نمیگردند، بلکه رابطهی تکلیف نیز مطرح است. نظامی که در
نهج البلاغه ترسیم شده است، ناظر به رابطهی دوسویهی حاکمان و مردم
است که همان تکیه بر مؤلفهی حق و تکلیف میباشد. به نظر حضرت
علی علیهالسلام مهمترین مؤلفهی نظام اسلامی رابطهی دوسویهی حق و
تکلیف است. مقالهی حاضر به بررسی رابطهی حق و تکلیف در نظام
اسلامی با رویکرد به نهج البلاغه میپردازد. در چنین رابطهای است که
حاکمان خود را در برابر مردم مسؤول میدانند؛ چون مسؤول آن کس را
گویند که خود را همیشه در برابر پرسشهای جدی، پاسخ گو بداند.
Machine summary:
"(نهج البلاغه، نامهی 27) این چنین است وقتی حضرت علیهالسلام عبدالله بن عباس را بر بصره میگمارد به او فرمان میدهد که با مردم به گشاده رویی برخورد کند و در مقام حاکمیت بر آنان، رفتار نیکویی داشته باشد.
میفرماید: «سع الناس بوجهک و مجلسک و حکمک» (نهج البلاغه، نامهی 76) آن چه که از این دیدگاه میتوان در عرصهی عمل نتیجه گرفت آن است که حاکمان برای مردم حقوقی قائلاند و لذا خود را نسبت به آنها و رفتار سیاسی خود مسؤول میدانند.
از نکات قابل توجه در نهج البلاغه در باب روند سامان بخشی جامعه و اجرای عدالت و بنای جامعهای عاری از ظلم و بیعدالتی، و در نتیجه رسیدن به جامعهی آرمانی، یافتن پاسخ به این پرسش مهم است که آیا برای رسیدن به چنین مقصد و مقصودی باید اصلاح را از حاکمان شروع کرد یا مردم؟ در وهلهی نخست این نکته به ذهن متبادر میشود که برای رسیدن به چنین جامعهای باید از اصلاح مردم شروع کرد و مکانیسم آن را باید در آنها جست.
(نهج البلاغه، نامهی 67) در نظام پاسخ گو مدیران باید به گونهای رفتار کنند که نه تنها خود را پاسخ گو بدانند، بلکه اگر گمان رود که از جانب آنها بر مردم ستمی رفته است، به عذرخواهی هم بپردازند: «و ان ظنت الرعیة بک حیفا فاصجره لهم بعذرک و اعدل عنک ظنونهم باصحارک».
چون به قول امام علی علیهالسلام حاکمان نباید تنها به این بسنده کنند که به آنها گفته شود حاکماند و کارگزار، ولی نسبت به رفتارشان مسؤول نباشند، بلکه باید در مشکلات و دشواریهای مردم شریک باشند؛ «أأقنع من نفسی بأن یقال: هذا امیرالمؤمنین ولا أشارکهم فی مکاره الدهرا و أکون أسوة لهم فی جشوبة العیش»."