Abstract:
زمینه و هدف
در این مقاله، در چهارچوب سبک شناسی لایه ای، راهکاری برای راهیابی به ایدیولوژی پنهان متن در رمان، پیشنهاد شده و بطور موردی در دو رمان شاخص دهه اول انقلاب یعنی زمستان 62 از اسماعیل فصیح و باغ بلور نوشته محسن مخملباف بررسی شده است. این راهکار بر اساس این فرضیه شکل گرفته است که با استخراج واژه های تکرارشونده ای که به ایدیولوژیهای بزرگ تعلق دارند میتوان به واژه ای رسید که بیشترین بسامد را داراست و احتمالا مرکز ایدیولوژیک اثر است. با کشف این واژه و بررسی چگونگی کاربرد آن در متن، ممکن است به جهتگیری ایدیولوژیک اثر راه یافت.
روش مطالعه
در این پژوهش با شیوه کتابخانه ای و در چهارچوب سبک شناسی لایه ای، با تمرکز بر دو کتاب زمستان 62 و باغ بلور هریک از واژه هایی که تعلق یا نزدیکی به ایدیولوژیهای مطرح داشتند یا بسامد آنها قابل توجه بود استخراج و دسته بندی شد. سپس چگونگی کاربرد واژه ای که دارای بیشترین بسامد بود از لحاظ صفت دهی، هاله کلمات، رویارویی با واژه های متقابل و نیز بررسی وجهیت فعل در جمله های دارای آن واژه در کتابهای مذکور بررسی شد.
یافته ها
واژه مرکزی در رمان زمستان 62 واژه «ایران» و در رمان باغ بلور واژه «زن» است و چگونگی کاربرد آنها معنیدار است.
نتیجه گیری
با ملاحظه چگونگی کاربرد واژه مرکزی دو کتاب مورد بررسی، از منظرهای گوناگون مشخص شد که نویسندگان هر دو کتاب نسبت به واژه مرکزی اثر خود، جانبدارانه برخورد کرده اند؛ بگونه ای که میتوان جهت گیری نویسنده زمستان 62 را در برخورد با واژه «ایران» در چهارچوب ایدیولوژی ناسیونالیسم و جهت گیری نویسنده باغ بلور را در برخورد با واژه «زن» در چهارچوب ایدیولوژی فمینیسم ارزیابی کرد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: This article proposes a solution to the text's hidden ideology in a novel within the layered stylistics framework. Two famous novels of the revolution's first decade, The Winter 62, written by Esmail Fassih, and the Crystal Garden, written by Mohsen Makhmalbaf, have been studied as case studies. This solution is based on a hypothesis that by extracting repeated words belonging to major ideologies, the word with the highest frequency and is probably the ideological center of the work can be reached. By discovering this word and examining its usage in the text, it is possible to get to the ideological orientation of the work.
METHODOLOGY: In this research, by focusing on The Winter of 62 and the Crystal Garden books, using the library method and within the layered stylistics framework, each of the words that belonged to or were close to the proposed ideologies or their frequency was significant, were extracted and categorized. Subsequently, the usage of the highest frequency word was examined in terms of ascribing adjectives, the halo of words, confronting opposite words, and checking the verb form in the sentences with that word in the books mentioned.
FINDINGS: The central word in the novel The Winter 62 is the word "Iran," and in the novel, the Crystal Garden is the word "woman," and how they are used is meaningful.
CONCLUSION: Considering how the central word of the two books under review is used, it is clear from different perspectives that the authors of both books have been biased toward the central word of their work. In this manner, it is practicable to evaluate the author's orientation of The Winter 62 apropos to the word "Iran" in the nationalism ideology framework and the author's orientation of The Crystal Garden apropos to the word "woman" in the feminism ideology framework.
Machine summary:
مقاله پژوهشي واژة مرکزي، کليد راهيابي به ايدئولوژي پنهان متن ؛ بررسي واژة مرکزي در دو رمان زمستان ٦٢ و باغ بلور سيد احمد ميرزاده ، حميرا زمردي *،عبدالرضا سيف گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشکده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران ، تهران ، ايران .
با توجه به اينکه وقايع اين داستان در سال ٦٢ و در اوج جنگ تحميلي و در استاني مرزي و درگير جنگ رخ ميدهد، عدد چشمگيري به نظر نميرسد و احتمال ميرود کلمۀ «ايران » که پربسامدترين واژه از ميان واژه هاي بررسي شده است و به تمامي نيز در گفتار راوي يا شخصيتهاي داستاني به کار رفته ، واژة مرکزي اين کتاب باشد.
واژة مرکزي در رمان باغ بلور: چنانچه ملاحظه شد، واژه هاي مربوط به ايدئولوژي مذهب تشيع در اثر پرشمار است ، اما جز واژة «خدا» هيچيک از اين واژه ها بتنهايي بسامد زيادي ندارند.
) مقايسۀ ترکيبات منفي ساخته شده با زن و مرد: واژة «زن » فقط يک بار در يک ترکيب تحقيرآميز (زنيکه ) به کار رفته است ، در حاليکه واژة «مرد» عليرغم بسامد کمترش ، ده بار نيز در ترکيبهاي تحقيرآميز يا ضد خود از جمله مردک (يک بار)، مرديکه (سه بار) و نامرد (شش بار) ديده ميشود.
در بررسي واژة «زن » در کتاب باغ بلور ملاحظه شد در ترکيبات ساخته شده با اين واژه ، فقط يک ترکيب تحقيرآميز به کار رفته در حاليکه واژة «مرد» عليرغم بسامد کمترش ، ده بار در ترکيبهاي تحقيرآميز يا ضد خود به کار رفته است .