Abstract:
درکشورهای در حال توسعه معمولا نظامهای چند نرخی ارز وجود دارند. حجم معاملاتی که با نرخ ارز بازار غیررسمی مختل شده صورت میگیرد بسیار بیشتر از نرخ ارز رسمی است. به منظور تاثیرات نوسانات نرخ ارز، سازگاری و انطباق نرخ ارز رسمی و بازار غیررسمی با مبانی اقتصادی در مدل بالاسا-ساموئلسون در بازه زمانی ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۶ برای اقتصاد ایران بررسی میگردد. از دادههای ارزش افزوده و شاخص قیمتها به تفکیک بخشهای قابل تجارت و غیر قابل تجارت و نرخ ارز رسمی و بازار غیررسمی استفاده گردید. نتایج نشان میدهد، پیشبینی مدل بالاسا-ساموئلسون مبنی بر تاثیرگذاری بهرهوری نسبی بر قیمت نسبی و همچنین اثر اختلاف بهرهوری نسبی بر نرخ ارز حقیقی تایید میشود. اما اثرات قیمتهای قابل تجارت بر نرخ ارز اسمی و اختلاف قیمت نسبی بر نرخ ارز حقیقی با مدل سازگاری ندارد. در اقتصاد ایران بهرهوری هم بر قیمتهای نسبی و هم بر نرخ ارز حقیقی (رسمی و بازار غیررسمی) موثر خواهد بود.
Two exchange rate, the official and the market, in most developing countries, intensify economic fluctuations in most developing countries. The volume of transactions at the market exchange rate is much higher than the official exchange rate. For this purpose, the compatibility of the official and the market exchange rate with economic principles in the Balasa-Samuelson model in the period 1383 to 1396 for the Iranian economy is examined. Value added data and price index were used separately for tradable and non-tradable sectors and the official and the market exchange rate, despite the limitations in providing data. The results show that the prediction of the Balasa-Samuelson model on the effect of relative productivity on relative prices as well as the effect of relative productivity differences on the real exchange rate is confirmed. But the effects of tradable prices on the nominal exchange rate and the relative price difference on the real exchange rate are not consistent with the model. In the Iranian economy, productivity will affect both relative prices and the real exchange rate.
Machine summary:
منظور اصلي اثر بالاسا-ساموئلسون اين است که رشد بالاي بهره وري در بخش قابل تجارت در مقايسه با بخش غيرقابل تجارت منجر به افزايش قيمت نسبي غيرقابل تجارت ميشود که فشار رو به بالا بر نرخ ارز حقيقي کشورها وارد ميکند.
عبارت نرخ ارز حقيقي نسبت بين قيمت نسبي کالاهاي غيرقابل تجارت دو کشور است ، با اين فرض که برابري قدرت خريد براي کالاي قابل تجارت در نظر گرفته ميشود.
Phylaktis and Kassimatis اين نشان ميدهد که بازار فعال براي پول خارجي اثر معناداري بر قيمت هاي داخلي کالاهاي قابل تجارت و در نتيجه بر سطح عمومي قيمت هاي داخل و نرخ ارز حقيقي خواهد داشت .
٣. سابقه پژوهش حسين اسماعيلي رزي و سيد کميل طيبي(١٣٩١) در مقاله خود تحت عنوان «بررسي عوامل تأثير گذار بر نرخ واقعي مؤثر ارز در اقتصاد ايران » اثرات بلندمدت بهره وري نسبي، هزينه هاي دولت ، قيمت نفت و رابطه مبادله تجاري نرخ ارز مؤثر حقيقي با استفاده از آمارهاي سري زماني سالانه ايران و شرکاي اصلي تجاري در دوره زماني ١٩٨٠ - ٢٠١١ با روش خود توضيح با وقفه هاي گسترده موررد بررسي قرار داده اند.
نتايج نشان ميدهد که اثر بالاسا-ساموئلسون در اين کشورها تأييد ميشود به اين معني که افزايش در بهره وري بخش قابل تجارت به افزايش نرخ ارز مؤثر ختم ميشود و همچنين اين کاهش نرخ ارز حقيقي بر قدرت خريد در ايران درسال هاي آتي تأثير منفي خواهد داشت .
“The real Exchange rate and the Structure of aggregate Production”, Journal of Productivity Analysis, volume 42, pp.