Abstract:
ناصر علی سرهندی از شاعران برجسته و معروف پارسیگوی شبه قارة پاکستان و هند در
سدة یازدهم هجری به شمار میرود. وی در سال ۵۱۰۴۸ در سرهند متولد شد. از کودکی
شعر و سخن را آغاز کرد. وی شاعر درباری نبودء ولی با برخی از دربارهای امرا و وزرای آن
زمان ارتباط داشت و به نوعی وابسته شده بود. ابتدا به دربار سیف خان رفته ولی به سرهند
سپس در بیجاپور به دربار ذوالفقار خان و در شهر جنجی به غضنفر خان و شاه حمیدالدین
ناصر علی مثنوی هم سروده است. سبک هندی باتمام رنگینی و کمال در فکر و زبان وی
نوشته به جا مانده است که آن را جزو آثارمنثور او میشمارند. این مقاله به روش توصیفی
و شیوة کتابخانهای و اسنادی درباره شرح احوال و معرفی آثار ناصر علی سرهندی نوشته
شده است..
Nasir Ali Sirhindi, the famous and eminent Persian poet of Indian
Subcontinent, is included in the poets of Eleventh Hegira era. He
was born in Sirhind in 1048 Hegira era. He began his poetry during
childhood. He was not courtier poet; but he gained connection with
the courts of some lords and ministers of that era (age). Firstly, he
went to the court of Saif Khan. Then, he returned Sirhind. He took
the oath of allegiance to Sheikh Hazrat Masoom Sirhindi (R.A) and
became follower of saintly line of 'Naqshbandiya'. Then, he joined
the court of Zulfiqar Khan in Bejapur and court of Ghazanfar
Khan, Shah Hamee-ud-din and Shah Adil in Shehar Janji. He
wrote their eulogy. His grave is located at the corner of shrine of
Sultan of Saints Hazrat Nizam-ud-din Owliya(R.A).
His published collected works consist of amatory verses, odes
and quatrains. Nasir Ali also wrote verses comprising couplets.
The Hindi style of poetry is seen in his verse with all its
colorfulness and perfection in his thought and language. Some
letters remained which Nasir Ali wrote to his friends and they are
included in his prose work.
This article has been written about the explanation of his life
history and works of Nasir Ali Sirhindi.
Machine summary:
چنانچه در شعر او اين ماجرا نقل شده است : سيف خان ما را به دقت آفريني شهره کرد ورنه عمري زير لب خون شد علي افغان ما» (خليل بنارسي، ١٨٤:١٣٨٤) محمد قدرت الله گوپاموي در تذکرة خود مينويسد: »هر گاه که سيف خان را از پيش گاه عالمگيري نظامت صوبه اله آباد به قبضه دست اقتدار درآمد همچو تيغ يک رو گشته از مرافقتش بر نمي داشت و به گلگشت آن ديار بهجت آثار که به لب آب گنگ و جمنا واقع است دل و دماغ را تازه مي ساخت ، چون جوهر شمشير حيات سيف خان زنگ ممات به هم رسانيد ، ناصر علي به کمال دل تنگي از آنجا رخت به سهرند کشيد » (گوپاموي، محمد قدرت الله ، ٥١٩:١٣٨٧).
علي ابراهيم خان خليل بنارسي در صحف ابراهيم مينويسد: «به قول صاحب تذکرة سرو آزاد، ناصرعلي بعد از درگذشت سيف خان باز به سرهند رفت و دست ارادت به دامن بيعت شيخ محمد معصوم خلف حضرت مجدد الف ثاني در زد و از شرب خمر ارتکاب ملاعب و ملاهي تايب گشته از خدمت شيخ اقتباس انوار باطن نمود» (خليل بنارسي، ١٨٤:١٣٨٤).
مقلدين ناصرعلي سرهندي رشيده حسن هاشمي نوشته است : »چندي از شاعران توانستند از روش ناصر علي پيروي کنند بسياري کوشيدند ولي طرز و روش خود شان را نيز گم کردند« (همان : ١٥).