Abstract:
این جستار با اتکا بر نظریۀ برساختگرایی اجتماعی و تاکید بر نظریۀ قدرت فوکو تلاش کرده است به بررسی نمودهای برساخت اجتماعی جنسیت و ارتباط آن با بدنمندی در دو رمان از دهۀ هشتاد شمسی با عناوین سرخی تو از من از سپیده شاملو و از شیطان آموخت و سوزاند از فرخندۀ آقایی بپردازد. این پژوهش فضای رمان را به عنوان نوعی امکان زیستن در نظر دارد؛ ازاینرو در این تحقیق پراتیک رمان توامان در مقام محصول و نیز ابزار کشف موجودیت انسان در جلوههای گوناگون برساخت جنسیت در نظر گرفته شده است. یافتههای پژوهش به نمونههایی از برساخت جنسیت اشاره میکند که ذیل عناوینی چون زن شدگی و خفه شدگی با تاکید بر مفهوم فرودست بودگی زنان و تقابل با امر بهنجار بهمثابه نشانهای از جنسیت در حال تحول، دستهبندی شده است. این پژوهش نشان میدهد در رمان سرخی تو از من بر اساس فضای گفتمانی حاکم بر داستان، جنسیت زنانه در جایگاه پایینتر یا مادون جنسیت مردانه قرارگرفته است. از سویی دیگر، راوی در رمان از شیطان آموخت و سوزاند در تقابل با گفتمان مسلط جامعۀ جنسیت زده از سوژهمندی تحمیلی جنسیت فرودست زنانه فاصله میگیرد و ابتکار ساخت جنسیت خویش را در دست میگیرد و برداشتی آزادانهتر از هویت و جنسیت زن ارائه میکند.
Studies of social constructivism consider beliefs and discourses in social issues, including gender, to be fabricated rather than mere truth. The present study has tried to rely on the theory of social constructivism and emphasis on Foucault's theory of power To examine the manifestations of the social construction of gender In two novels with names: Your redness from me and S/he Learned from the Devil and Set on Fire. The present study considers the novel atmosphere as a kind of possibility of living; therefore, in this research, the practical novel has been considered as a product and a tool together for discovering human existence in various manifestations in gender construction. The findings of this study show examples of gender construction that are categorized under the headings of feminization and confrontation with the normal. The present study shows in the novel Your redness from me According to the discourse of the story, women are inferior or inferior to men, On the other hand in the novel S/he Learned from the Devil and Set on Fire In contrast to the dominant discourse of a gendered society, the narrator distances herself from the imposed subjectivity of the lower gender.
Machine summary:
بين دو رمان برگزيده در راستاي برساخت جنسيت زنانه با توجه به مسئلۀ قدرت و بدن چه تفاوت گفتماني وجود دارد؟ فرضيه پژوهش اين است که به نظر ميرسد رمانهاي برگزيده مولفه ها و شناسه هاي خاصي دارد که در سطح گفت وگوها، جملات ، درونمايه و شخصيت پردازي، فضاسازي و فراخواني هاي جنسيتي از طريق گفتمانهاي خاصي به جسمانيت و قشربنديهاي جنسيتي با توجه به گفتمان قدرت تأکيد ميکند.
نويسنده بارها شخصيت هاي زن داستان را در موقعيت هايي توصيف ميکند که براي زيبا بودن به دستکاريهاي مداوم در بدن خويش و ابژه قرار دادن آن اقدام ميکنند به گونه اي که گويا زنان اين اقدامات را به نوعي «سلوک بدني ٢٠» تبديل کرده اند؛ چيزي که نظارت دائمي بر بدن را نيز به دنبال دارد؛ نظارتي که از زيبايي بدن زنانه چونان نيرويي قدرتمند براي به دام انداختن مردان استفاده ميشود.
در اين رمان پذيرش ابژگي و زن بودگي در چهرة تمام شخصيت هاي زن آشکارا ديده ميشود؛ براي مثال ليلا، روانپزشکي که تخصص اصليش روانکاوي زنان است با اينکه در داستان ، زني روشنفکر نمايش داده ميشود به لحاظ ذهني، درون گفتماني قرار دارد که زن را در جايگاه پايين تر يا مادون جنسيت مردانه قرار ميدهد؛ زيرا او نيز هويت زن را مرتبط با مفاهيم زيست شناختي بدن زنانه اش درک ميکند و در مکالمات روزمره اش بارها «زن بودگي» را به نمايش ميگذارد؛ به عنوان نمونه اگرچه او براي احترام و ستايش از منشي تازه کار خود (نگار)، وي را «عروسک » خطاب ميکند: «عجب چشم هايي دارد!