Abstract:
یکی از ارکان ادیان شرقی و در برخی از فرقههای ادیان غربی (همانند کابالا) آموزه «تناسخ» است، به معنای «باور به تولد مکرر انسان یا هر موجود زنده». از جمله اعتقادات ضروری در مذهب تشیع نیز آموزه «رجعت» در عصر ظهور است. گاهی گمان میشود که این دو آموزه یک منشا دارند و اعتقاد به رجعت از ادیان دیگر به مسلمانان سرایت کرده است. این مقاله به روش تطبیقی به تحلیل مبانی و لوازم دو آموزه مزبور میپردازد. اگرچه این مسئله ابعاد گوناگونی دارد، اما مقصود اصلی مقاله پیشروی بررسی شباهتها و تفاوتهای این دو آموزه است. این دو آموزه هر دو بر جاودانگی و بقای روح و زندگی پس از مرگ تاکید میکنند، اما به لحاظ ارکان و اهداف با هم متفاوتند؛ زیرا جاودانگی در تناسخ، هم دنیوی است و هم همگانی، برخلاف رجعت به معنای خاص که عمومیت ندارد. همچنین رجعت برای پاداش و عقاب نیست، بلکه برای اتمام حجت است، برخلاف تناسخ که ـ به فرض قبول ـ برای استکمال نفس انسان خواهد بود.
The doctrine of "reincarnation" is one of the pillars of Eastern religions and some Western religious sects (such as Kabbalah), which means "belief in the repeated birth of humans or any other living creature". One of the important beliefs of Shia is the doctrine of "rij’at" in the age of the reappearance [of Imams]. Some believe that these two doctrines have the same origin and the belief of rij’at is transmitted to Muslims from other religions. This article analyzes the foundations and consequences of the two mentioned doctrines using a comparative method. Although this issue has various dimensions, but the main purpose of this article is to examine the similarities and differences between the two doctrines. These two doctrines both emphasize the immortality and survival of the soul and life after death, but they are different in terms of their pillars and goals; because the immortality posed in the doctrine of reincarnation is both worldly and universal, as opposed to rij’at which is not general. In addition, rij’at is not for reward or punishment; it is rather for presenting a complete argument, unlike reincarnation, which – even if accepted – is for the perfection of the human soul.
Machine summary:
در کتاب زوهر که مهمترین کتاب عرفان یهودی و مکتب یهودی است (اسپنسر، 1963، ص 170ـ210) بحث «تناسخ» و آموزههای آن را بهطور جدي مطرح ميشود، بدون اينکه سخن از «تناسخ» باشد و البته شواهدي وجود دارد که اين جنبش ريشه در تلمود يا همان سنت يهودي داشته و بااستفاده از استعارات لطيفي ميتوان تناسخ را جزو اعتقادات اين فرقه دانست؛ چنانکه در بحث لايه لايه بودن روح انسان و مراتب گوناگون ايمان در انسانهاي خوب، روح را به بدن پيوند داده و معتقد است: انسان بعد از مرگ در قالبهاي ديگري ترقي پيدا ميکند؛ چنانکه انسانهاي گنهکار پس از دريافت روح جديد، به پايين نزول ميکنند (شولم، 1397، ص 16، 18و63).
کتاب تلمود گاهی از زندگي پس از مرگ، بهشت و جهنم و جاودانگي در بهشت (ايبش، 2006، ص 297) بحث کرده است؛ چنانکه گاهي مباحثي مانند رجوع به پرودگار به وسيله توبه مدنظر قرار گرفته (همان، ص 382ـ376) یا زنده کردن مردگان (عبدالمعبود، 2008، ص 45)، پروردگار دنيا و آخرت بنياسرائيل (همان، ص 63)، و معجزات خداوند و مالک بودن خدا (همان، ص 61) مطرح شده و بالملازمه ميتوان اعتقاد به روز قيامت را از اين عبارات استفاده کرد؛ اما شرح و بسط معاد در کتاب مقدس، تلمود مقدس و نيز در بحث عرفان يهودي يا همان «کابالا» ديده نميشود، بهگونهایکه واقعاً نميتوان ادعا کرد معاد و روز قيامت جزو اعتقادات ضروري و اصيل دين يهود و مذاهب گوناگون آن محسوب ميشود.