Abstract:
ذهبی تمام تفسیرهای شیعه را تفسیر به رأی مذموم بشمار آورده و شیعه را به اموری
مانند تعطیل عقل در تفسیر و تحریف قرآن متهم کرده است وی شش کتاب از کتابهای
تفسیری شیعه را مورد بررسی قرار داده و در بررسیهای خود مطالبی غیر علمی و قابل
تأمل ارائه نموده است. ایشان مرآةالانوار را در شمار مهمترین تفاسیر شیعه ذکر
کرده است و حال آنکه هیچ شیعهای آن را از تفاسیر مهم خود نمیداند؛ این تفسیر بخش
اندکی از قرآن را در بر دارد و آن مقدار هم مخلوط مانده و فقط مقدمة آن به چاپ
رسیده است. ایشان تمام روایاتی را که فیض در تفسیر صافی از اهل بیت(ع) نقل کرده
است، در بررسی«حقائق التفسیر» گفته است: بیشتر آنچه در این تفسیر از امام صادق(ع)
روایت شده از افترائات شیعه بر او است و حال آنکه نه تنها شاهد و دلیلی بر آن وجود
ندارد بلکه مطابقت نداشتن عقائد شیعه با مطالبی که در این کتاب از امام صادق(ع) نقل
شده دلیل آشکار بر بطلان آن مدعا است در این مقاله سخنان و دیدگاههای ذهبی دربارة
شیعه و سه تفسیر یاد شده کالبد شکافی و نقد میشود.
Zahabi has announced all Shiite interpretations condemned and accused Shiism of falsification in Quran and lack of reason in interpretation. Zahabi has reviewed six Shiite interpretation books and provided readers with false and unfounded claims. For instance، he regards Merat Al-Anvar as the prominent interpretation book، though no Shiite scholar admits this claim، since it only covers a short part of Quran، and the published book is only an introduction to an unpublished text. He regards all sited Ahlulbayt traditions in Safi interpretation book as Shiite falsification without any evidence. Studying Haqaeq Al-Tafsir، Zahabi announces، “ Most traditions sited from Imam Sadeq are nothing but Shiite-made attributions”. He nullifies his own charges، since he provides no evidence for such a claim، and on the other hand، the content of this book is not in conformity with the Shiite beliefs at all. The present article studies Zahabi's charges about Shiism and three above mentioned interpretations painstakingly.
Machine summary:
"معلوم نیست کجای این دو حدیث در نظر ذهبی نشان میدهد که این روایات از ساختههای شیعه است، آیا این حدیث از این جهت موضوع است که خبر میدهد حضرت علی(ع) به تمام آیات قرآن، تفسیر و تأویل، ناسخ منسوخ، محکم و متشابه آن آگاه است؟ و یا به این دلیل که به نام اوصیای پیامبر(ص) اشاره دارد و از علم آنان به همه معارف قرآن و عصمت آنان از فراموشی خبر میدهد؟ و یا به این سبب که ناتوانی افرادی مانند قتاده را از تفسیر کامل قرآن بیان کرده و علم کامل قرآن را به پیامبر(ص) و اهلبیت آن حضرت(ع) اختصاص داده است؟ آیا این امور مخالف قرآن یا برهان عقلی قطعی است تا دلیل ساختگی بودن این احادیث باشد؟ همانگونه که در مکاتب تفسیری تحقیق شده است این امور نه تنها با قرآن و برهان عقلی مخالفتی ندارد، بلکه دلایل قطعی و آشکار از آیات و روایات بر آن دلالت دارد و حتی بخشی از این مطالب در روایات اهل تسنن نیز دیده میشود.
ولی روایات بسیاری بر آن تصریح میکند و آن روایات افزون بر اینکه در بسیاری از کتابهای شیعه ذکر شده39و در بین آنها روایت صحیح و معتبر نیز وجود دارد،40در برخی از کتابهای اهل تسنن مانند مناقبابنمغازلی،41ما نزل من القرآن فی علی(ع)، تألیف ابونعیم،42و شواهد التنزیل حسکانی نیز دیده میشود از باب نمونه، در کتاب شواهد التنزیل حسکانی از ابنعباس روایت شده که پیامبر(ص) فرمودند: ان القرآن اربعة ارباع فربع فینا اهل البیت خاصة و ربع فی اعدائنا و ربع حلال و حرام و ربع فرائض و احکام و ان الله انزل فی علی کرائم القرآن؛43 همانا قرآن چهار قسمت است: یک چهارم آن در خصوص ما اهل بیت است، یک چهارم درباره دشمنان ماست یک چهارم آن حلال و حرام و یک چهارم آن واجبات و احکام است و تحقیقا خدا کریمههای قرآن(آیات ممتاز آن) را درباره ]حضرت[ علی(ع) نازل کرده است."