Abstract:
اصلیترین هدف نوشتار حاضر،انعکاس و بازگویی خلاءهای نظری-پارادایمی دو رویکرد قدرت محور رئالیستی و نئوئالیستی در تبیین بحران هستهای جمهوری اسلامی ایران در سطح نظام و سیاست بین المللی میباشد.به واقع مطابق با یافتهای این پژوهش تحلیل مقوله مذکور از منظر دو رویکرد رئالیستی و نئورئالیستی با واقعیت گفتمانی موجود همخوانی ندارد.
Machine summary:
"طرفداران نئورئالیسم بر این باورند که فضای نظام بین المللی اصولا برگرفته از دولتها، سازمانهای مختلف،ائتلاف بندیهای امنیتی راهبردی میباشد که منطق حاکم بر آن آنارشی است ولی هنجار های خاص نظام بین الملل که متاثر از منافع قدرتهای بزرگ1موثر در روندهای امنیتی جهانی میباشند بر ایجاد فضا یا محدود نمودن تاثیرگذاری راهبردی-امنیت دولتها تاثیر ویژهای دارد.
اصولا نئورئالیستها بیشتر محیط بین المللی اواخر دوران جنگ سرد را در تحلیلهای خود مد نظر قرار میدهند و به دلیل آنکه به مفاهیمی همچون قدرت نرم5،گفتمانهای متفاوت و امنیت نرم افزاری، مقولههای ایدئولوژیکی توجه کافی ندارند،در تبیین مساله هستهای جمهوری اسلامی نتوانستهاند به خوبی نقش مفاهیمی نظیر تعارض ایدئولوژیکی ایران با ائتلاف غرب و تاثیر آن بر پرونده هستهای ایران،جایگاه رویداد 11 سپتامبر به مثابه یک نقطه عطف6در سیاستگذاریهای امنیتی بین المللی و تاثیر آن بر کشورهای واگرا با یکجانبهگرایی آمریکا را مورد توجه قرار دهند و به نظر میرسد -------------- (1)- Great Powers (2)- Bipolar System (3)- Multipolar System (4)- Theoric Reductionism (5)- Soft Reductionism (6)- Turning Point رهیافتهای میان رشتهای(میانبرد)1به واسطه توجه به عوامل ذهنی،هنجاری،فرهنگی و گفتمانی (عوامل نرم افزاری)در کنار عوامل مادی بهتر میتوانند در تبیین چگونگی ارزیابی پرنده هستهای جمهوری اسلامی ایران در بستر تعاملات بین المللی موثر واقع گردند.
به نظر میرسد که تعارضات موجود در عرصه نظام بین الملل بر محور پرونده هستهای ایران را میتوان از یکسو تلاش ایران برای حفظ سیاستگذاریهای مستقل خود از هژمونیکگرایی آمریکا،برمبنای هنجارهای واگرا با ائتلاف غرب و از سوی دیگر تفکر راهبردی نو محافظهکاران در راستای بسط یکجانبهگرایی ژئوپلیتیکی-ژئوکونومیکی خود از طریق هنجارهای رژیم بین المللی خلع سلاح جستجو کرد."