Abstract:
روند تغییر و تحول ناشی از عصر جدید،دگرگونی جوامع را سرعت بخشیده و جامعه ما نیز همچون جوامع دیگر از روندهای موجود حتی در امکان پیشبینی،پیشگیری از بروز آسیبها و ناامنیهای فردی یا ساختاری،تحت فشارهای نهادی فراوانی بوده و رنج میبرد و الزاما باید خود را با الگوهای تولید قدرت مردم سالارانه همرنگ و همشکل ساخته و آستانه تحمل خود را افزایش دهد. بعضی ا مسئولان امر و دولتمردان که وقوع پدیدههای ناامنساز و بحرانخیز را پیامد فعالیت های پیشبینی نشده خود میدانند،لذا پیشگیری از بروز آن را بهعنوان یک پدیده کارکردی و نوید بخش تلقی میکنند.اما این سؤال همواره مطرح است که آیا این تحول در روند تصمیم گیری و تعامل میتواند برای کارکردهای دیگر اجتماعی سبب قبض اجتماعی و بحرانزایی گردد؟اگر احتمال بحرانزایی از این پیامد بوروکراتیک وجود داشته باشد،آیا آسیبهای آن کمتر از آسیبهای سیاسی امنیتی خواهد بود؟آیا مدیریت بهعنوان یک رشته آکادمیک توان تجزیه و تحلیل و مدیریت چنین بحرانی را در سطح طبقات اجتماعی،احزاب و یا کشاکشهای قدرت دارد. این مقاله به دنیال تبیین و شناخت ادبیاتی است که در مدیریت بحران با استفاده از تئوریها ،مدلها،فرضیهها،مکانیزمها و روشها به مدیران بحران میآموزد؛چگونه با بحرانها مقابله کنند،چگونه برای مقابله با بحران آمادگی ایجاد کنند،چگونه بحران را پیشبینی و آن را پیشگیری کنند.در پایان نیز رویکردی را به ارزشهای پیشگیری و توجه به نشانههای بروز بحران داشته و تأکید بر دقت مدیران و شناخت و ادراک صحیح و بازشناسی علائم مزبور از دیگر علائم خواهیم داشت.
Machine summary:
"به صورت اصولی و قاعده حکم،اندیشمندان امنیتی معتقدند بهترین راهبرد در مدیریت بحران آن است که مسائل بالقوه یا در حال پیدایش را به مواقع شناسایی کرد تا بتوان از مواجه شدن با بحران در آینده جلوگیری نمود هدف از شناسایی به موقع مسائل مورد تأکید،پیمایش منظم محیط برای یافتن نشانههای تهدید و بروز خطر به منظور تشخیص به موقع مسائل است[12:1]؛ این شناسایی میتواند درباره رخدادهای گذشته و نتایج ناشی از آن و همچنین رویدادهایی که امکان تأثیر از گذشته و بروز در شرایط حال و آینده را دارند،باشد.
از اینروست که به واسطه تبعات حاصله در قدرت سیاسی و توان اجتماعی کشورها واژه«مدیریت بحران»در سالهای اخیر بسیار متداول و برجسته شده است؛این واژه امروزه برای همه مواردی که در آن زمینههای بروز چالش و یا تعارض شکل میگیرد،دایرهای از واکنش نسبت به مشاجرههای خانوادگی گرفته تا بروز جنگ و اعمال تروریستی را در برگرفته و در کنترل آن کاربرد داشته و آنها را شامل میشود روششناسی تحقیق ریچی تواس مدیریت بحرانهای اجتماعی را تحلیل و اتخاذ راهها و روشهایی می داند که نهادهای اجتماعی از طریق آنها بتوانند چالشها و آسیبهای خود را مورد شناسایی و حل و فصل قرار دهند[798:5].
از آنجائی که چنین بحرانهایی در اثر ضعف و سوء مدیریت سیاسی-اجتماعی،به خاطر تاکید بر تئوریهای قدیمی و ناکارآمد و اداره سنتی کشور ایجاد شده است و تئوری های کارکرد گرایانه نوین در توجه به نیازهای اساسی در نهادهای متعامل مورد بی مهری قرار میگیرند،حل این بحرانها نیز نیازمند تغییر الگوهای ذهنی مدیران در نحوهء نگرش به بحران است."