Abstract:
امروزه تغییرات موجود در محیط کار،سازمانها را مجبور کرده که بهمنظور بقا در دنیای متلاطم،در نظامهای مدیریت خود بازنگری کنند و توانمندسازی کارکنان به منزله موضوع اصلی مربوط به عملکردهای رهبری و مدیریت،این امکان را برای سازمانها فراهم ساخته که رقابتیتر شوند.رشد سریع تئوریها و مفاهیم مرتبط با توانمندسازی اگرچه با هدف توسعه علمی این مفهوم صورت گرفته،اما باعث ایجاد سردرگمی و عدم انسجامی شده که وجود چارچوبی معتبر را ضروری ساخته است.در این مقاله پس از پرداختن به زمینه تاریخی،مفاهیم کلیدی و تحلیل انتقادی تئوریهای توانمندسازی،این تئوریها براساس چارچوب بوریل و مورگان جانمایی و الگوی جدیدی ارائه شده است.توانمندسازی کارکردگرا،توانمندسازی تفسیرگرا،توانمندسازی ساختارگرا و توانمندسازی انسانگرا،چهار گونه معرفیشده در این الگو هستند.
Machine summary:
"3)تحلیل فلسفی نظریههای توانمندسازی بر این فرضیه بنا شدهاند که تمام دانشها و منظرههای جهانی در زمینههای تاریخی و اجتماعی ویژه قرار گرفتهاند و موضوعی برای پویایی قدرت سلطه در ساختار خودشان هستند؛بنابراین متمایل به این امر هستند که نسبت به تئوریها مشکوک باشند و همچنین مدعی حقیقتی باشند که بوسیله افراد و نهادهای ویژهای جمعآوری شدهاند که در فرایند سلطه مشارکت دارند.
(1)- Typology جدول 3)دستهبندی نگرشی تئوریهای توانمندسازی (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگرچه دستهبندیهای فوق میتوانند ابزاری برای مقایسه موضوعی،تاریخی و نگرشی نظریهها باشند،اما فاقد معیارهای صلاحیت الگوی گونهشناسی مدنظر ییفتاکل(1989) هستند و ازاینرو توانایی تحلیل انتقادی و مقایسه فلسفی-اجتماعی تئوریها را فراهم نمیکنند.
پیشفرضهای فلسفه علم در این دستهبندی به صورت زیر است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) بدینترتیب آنها کل نظریههای سازمان را در چهار پارادایم طبقهبندی میکنند: کارکردگرایی،ساختارگرایی بنیادی،تفسیری و انسانگرایی بنیادی(نمودار 4).
نمودار 4)منطق دستهبندی بوریل و مورگان (به تصویر صفحه مراجعه شود) براساس دستهبندی فلسفی ارائهشده توسط بوریل و مورگان(1383)میتوان رویکردهای مرتبط با قدرت و توانمندسازی را بهصورت نمودار 5 طبقهبندی کرد: نمودار 5)دستهبندی فلسفی تئوریهای توانمندسازی (به تصویر صفحه مراجعه شود) 1)توانمندسازی کارکردگرا1 در این رویکرد واقعیت جنبه عینی دارد،بنابراین قدرت هم موضوعی عینی و مشروع است و ازآنجاییکه به نظم اجتماعی اعتقاد وافر وجود دارد،صاحبان قدرت برنامههای توانمندسازی را بطور عقلایی پیش میبرند.
این دیدگاه به جنبه انسانی توجه زیادی دارد و قصد دارد با ایجاد تغییرات بنیادی در ساختارها،انگارهها، (1)- Interpretive empowerment (2)- Structuralist empowerment (3)- Humanist empowerment ذهنیات و مبانی نگرش در مورد انسان،به پاس انسانبودن افراد جامعه با کارکنان سازمان تمامی زمینههای توانمندسازی را برای آنان فراهم سازد."