Abstract:
شاهنامهی فردوسی، بیشک، یکی از منابع اصلی فرهنگ ایرانی است. فردوسی خلق و خو و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان را به بیانی شیوا در شاهنامه منعکس نموده است. به همین دلیل همواره در میان ایرانیان مورد توجه بوده است، اما در این میان علاقه و عشق لرها به شاهنامه وصفناپذیر است. سادگی، روانی و حماسی بودن زبان شاهنامه همراه با بیان شیوای آن از صحنههای رزم، دودمان، نسب، خلق و خوی و شیوههای مبارزه، غلبه و شکست پهلوانان در مصاف با دشمنان، با ویژگیهای زیستی، فرهنگی و دیگر مناسبات اجتماعی لرها قرابت زیادی ایجاد کرده است. به همین دلیل شاهنامهخوانی در میان عشایر لر به شکل یک سنت پایدار درآمده و در طول زمان کارکردهای مختلف آموزشی و تربیتی، گذران اوقات فراغت، تهییج رزمندگان به هنگام نبرد، حفظ زبان، سنتها و رسوم، برقراری ارتباط با اقوام دیگر، رواندرمانی جمعی و سرانجام نامگذاری یافته است. این مقاله به بررسی وجوه مختلف تاثیرگذاری شاهنامه بر حیات اجتماعی لرها اختصاص دارد.
Machine summary:
"لشکری که کیخسرو برای مقابله با افراسیاب میفرستد،درست دارای نظامدودمانی است: {Sبفرمود موبد،به روز دهان#که گویند نام کهان و مهان#نخستین ز خویشان کاووس کی#صدوده سپهبد فکندند پیS}{Sگزین کرد هشتاد تن،نوذری#همه گرزدار،و همه لشکری#ز اسب سپهبد،نگهدارشان#که بردی به هرکار،تیمارشانS} {Sکه تاج کیان بود و فرزند توس#خداوند شمشیر و کوپال و کوس#سه دیگر چو گودرز کشواد بود#که لشکر برای وی آباد بود#نبیره پسر داشت،هفتاد و هشت#دلیران کوه و،سواران دشت#فروزندهی تاج و تخت کیان#فرازندهی اختر کاویان#چو شصت و سه از تخمهی گژدهم#بزرگان و سالارشان،گستهم#ز خویشان میلاد بد صدسوار#چو گیرگین پیروز گرمایهدار#ز تخم لواده چو هشتاد و پنج#سواران رزم و نگهبان گنج#چو سی و سه مهتر ز تخم پشنگ#که رویین بدی شاهشان روز جنگ#بهه گاه نبرد او بدی پیش کوس#نگهبان گردان و داماد توس#ز خویشان شیر وی هفتاد مرد#که بودند گردان روز نبرد#گزین گوان شهره فرهاد بود#که رزم سندان پولاد بود#ز تخم گرازه صد و پنج گرد#نگهبان ایشان هم او را سپردS}(جوانشیر،1380:262) حتی هماوردهای معروفی چون رستم و اسفندیار از معرفی دودمان و طایفهیخود،برای خالی کردن دل یکدیگر،بینیاز نیستند: {Sبدو گفت رستم که آرام گیر#چو گویی سخنهای دلناپذیر#جهاندار داند که دستان سام#بزرگ است و با دانش و نیکنام#همان سام پور نریمان بدست#نریمان گرد از کریمان بدست#بزرگ است و گرشاسب بودش پدر#به گیتی بدی خسرو تاجور#همان مادرم دخت مهراب بود#کزو کشور هند شاداب بود#که ضحاک بودش به پنجم پدر#ز شاهان گیتی برآورد سر#نژادی از این نامورتر کراست#خردمند گردن نپیچد زر استS}این نوع رجزخوانی و افتخار به دودمان و قبیله،امروز هم بین عشایر لر،مانندعصر اساطیری شاهنامه وجود دارد و دارای کارکرد نیز هست."