Abstract:
فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی برای دفاع از حقوق زنان، یا آنچه این
پنداشته شده، عموما به مکاتب و جریانهای مسلط فکری هم عصر خود متکی بوده است.
موارد مشهور آن تاثیرپذیری موج اول از لیبرالیسم و موج دوم از چپ جدید است.
اما موارد باریکتری هم وجود دارد که در عین اهمیت داشتن، کمتر به چشم میآید.
بورژوازی مدرن که خود متکی به ارزشهای برابری و آزادی بود، حاضر نبود این ارزشها
را به حوزه زنان تسری دهد، و این در میان جنبش زنان، نوعی سرخوردگی ایجاد میکرد.
اوجگیری گرایش هنری ـ فلسفی رمانتیک که خود را در تعارض با ارزشهای روشنگری چون
عقلانیت و پیشرفت تعریف میکرد، باعث شد که برخی از فمینیستها، به آن به عنوان
یک راهحل نگاه کنند. رمانتیسم، احساس را میستود و گذشته را بزرگ میداشت، و
این مبنای الهامی شد برای برخی فمینیستها که به جای تلاش برای اثبات تساوی قدرت
عقلی زنان و مردان و ضرورت حرکت زنان پا به پای مردان، بر اهمیت احساس زنانه و
برتری آن تأکید کنند، و نیز فرضیه وجود گذشتهای طلایی به نام عصر مادرسالاری را
جدی بگیرند، و در پی تجدید حیات آن باشند. به نظر میرسد رمانتیسم گرچه به عنوان یک
واکنش در مقابل مصائب عقلانیت و توسعه مدرن قابل درک است، اما راهحل مشکلات دنیای
جدید نبود؛ همین داوری در مورد فمینیسم الهام گرفته از آن هم صادق است.
Machine summary:
"نه فقط با اتکا به این که عقلانیت علم و پیشرفت که جهانبینی مکانیکی را درست کرده بود تماما یا غالبا به دست مردان درست شده بود، بلکه اساسا این عقیده از گذشته رایج بوده است که زنان به طبیعت نزدیکتر و با آن مأنوستر هستند.
تأکید بر عنصر احساسات میتوانست ارزش ویژه زنان را نشان دهد، اما استفادهای که برخی نظریهسازان فمینیست نیمه دوم قرن نوزدهم از آن کردند این بود که آوردن زن به عرصه اجتماع میتواند به غلبه احساس بر عقل در عرصه اجتماعی کمک کند.
اگر این پدیده به عالم وجود بازگردد و جایگاه خود را در فرهنگ دوباره اشغال کند، قدرت از دست رفته به قدرت بازیافته تبدیل میشود، و خرد سنتی که اساسا خردی زنانه و نوعی عقل عملی است که نیازی به فرآیند پیچیده و طولانی طی مراحل استدلال عقلانی نظری ندارد و به همین دلیل سریعتر و کارآمدتر است، بازیافته میشود؛ و به این سان، زنان و جهان عظمتی از دست رفته را دوباره کشف میکنند (همان: 234).
بنابراین تربیت مردسالار جامعه بشری که خصائل درجه دوم زنانه را به خصائل درجه اول و بلکه به مهمترین خصلت تبدیل میکند، و آنها را تشویق و بلکه مجبور میکند که به جای رقابت بر سر قدرت اقتصادی و دارایی که اصلیترین توانایی است، به بزرگتر کردن شاخ و تاج خود بپردازند و به زیبایی و جذابیت برای مردان بیشترین اهمیت را بدهند، و در نتیجه ضعیف و ناتوان از رقابت شوند، بزرگترین مانع بر سر راه رقابت آزاد طبیعی برای بقا اصلح در مورد فرد و نوع انسانی میشود."