Abstract:
علمالنفس فلسفی ملاصدرا مورد انتقاد ملارجبعلی تبریزی و قاضی سعید قمی قرار گرفته است. بهعقیده تبریزی، نفس یا از ابتدا نیازمند به ماده است و یا نیازمند به ماده نیست. اگر نیازمند ماده بودهو جسمانیهالحدوث باشد، باید همواره مادی بوده و هرگز نمیتواند مجرد گردد، و اگر مادی نیست،پس حدوثا و بقائا مجرد بوده و شق سومی که بر اساس آن نفس در ابتدای حدوث مادی بوده وسپس به مرحله تجرد برسد، وجود ندارد. از نظر نویسنده مقاله، مخالفت تبریزی با نظریه ملاصدراناشی از عدم فهم دقیق اصول حکمت متعالیه است. قاضی سعید در نقد مبانی نظریه حدوث جسمانی نفس گرفتار تهافت است. وی از یک طرف، ازاتحاد عاقل با معقول، اتحاد خیال با متخیل، و اتحاد حاس با محسوس سخن گفته و از سوی دیگر،اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری را انکار کرده است. اغلب دلایل وی در نقد مبانیو اصول نظریه حدوث جسمانی نفس خطابی است.
Machine summary:
گفتنى است كه اينگونه نقدهاى ملّارجبعلىتبريزى، به طور همهجانبه، اصول فلسفه ملّاصدرا را به چالش كشيدهاند؛ ملّارجبعلى نه تنهانظريه حدوث جسمانى نفس را نمىپذيرد، بلكه پايههاى اساسى اين نظريه را نيز نقد و نفىمىنمايد.
قاضى سعيد قمى شاگرد نامدار وى نيز به پيروى از استادش به مخالفت با فلسفهملّاصدرا پرداخته است؛ گرچه مخالفتهاى او با ملّاصدرا در حدّ استادش ملّارجبعلى تبريزى وبه صراحت نقدهاى وى نبوده و گاهى در پذيرش و عدم پذيرش برخى از اصول ملّاصدراسردرگم مىشده است، امّا در خصوص نظريه حدوث جسمانى نفس ـ آشكارا ـ با ملّاصدرامخالفت مىنمايد (مخالفت او بيشتر از طريق نقد و نفى اصول فلسفه ملّاصدراست).
انكار اين اصول ـ به ويژه اصل حركت جوهرى، اصالت وجود، و تشكيك دروجود ـ ملّارجبعلى را واداشته است تا در مسئله نفس نيز از مخالفان و منتقدان ملّاصدرا باشد.
رجبعلى تبريزى به ديگر حكما نيز ايراد مىگيرد و مىگويد كه چرا آنان قبل از بطلان نظريهملّاصدرا و نفى اين احتمال كه نفس در ابتداى حدوث جسمانى است، از تجرّد نفس بحثكردهاند؟ او توضيح مىدهد كه: تنها اثبات تجرّد نفس براى ردّ اين احتمال كه نفس در ابتداىحدوث مادّى و جسمانى است، كافى نيست، زيرا همچنان اين احتمال وجود دارد كه كسى نفسرا جوهر مجرّد بداند (و به بقاى آن نيز اعتقاد داشته باشد)؛ جوهرى مجرّد كه از ابتداى حدوثمجرّد نبوده، بلكه در ادامه و براثر حركت جوهرى مجرّد شده است.
قاضى سعيد قمى همانند برخى ديگر از منتقدان ملّاصدرا، بيش از آنكه مستقيما نظريهحدوث جسمانى نفس را به نقد بكشد، مبانى فلسفه صدرايى را به نقد كشيده كه نتيجه اين امرمخالفت او با نظريه ملّاصدرا درباره نفس بوده است.