Abstract:
از نظر عارفان، حق تعالی و مخلوقات از یکدیگر جدا نیستند. آفرینش تجلی حسن خداوند است: چون ذات حق تعالی خواست شناخته شود، عشق آغاز شد. عشق نخستین جلوه وجود است و قبل از آن چیزی نیست. حق تعالی زیباست، زیبایی ذاتا معشوق است. اگر خدا در صورت جمال تجلی نکرده بود، جهان پدیدار نمی شد. بیرون آمدن جهان به سوی هستی، از رهگذر آن عشق بود. اصل حرکت جهان، حرکت حبی بوده است و این حال همچنان ادامه دارد. در این مقاله دیدگاه عارفان در مورد رابطه حق و خلق تحلیل شده و بر اساس آن قول فیلسوفان (آفرینش خطی و قاعده الواحد) مورد نقادی قرار گرفته است
Machine summary:
"درازل پـرتـو حسنـت ز تـجــلی دم زدجلوه ای کرد رخت دیدملک عشق نداشت عشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زدعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد (حافظ،1362) ابن عربی می گوید: «خدا از حیث اسماء حسنای خود که به شمارش نمی آیند، خواست که اعیان آنها یا می توان گفت عین خودش را ببیند، آن هم در موجود فراگیری که با اتصاف به هستی، همه امر را در بر می گیرد و به وسیله آن سر او بر خودش آشکار شود، زیرا اگر چیزی خود را به خود، ببیند، مانند آن نیست که خود را در چیز دیگری که برای او همچون آینه باشد، ببیند000 بدین سان خداوند نخست همه جهان را همچون شبحی یک شکل و یک پارچه که روحی در آن نبود، ایجاد کرد.
سید حیدر آملی در المقدمات من کتاب نص النصوص بعد از ذکر فقرة فوق از فتوحات ابن عربی و عبارتی به همین مضمون از مفاتیح الغیب قونوی با رسم دایرهای توحیدی به صورت نقطة مرکزی و نقطه های محیط که اشاره به وحدت وجود و کثرت ظهور در وجودهای امکانی دارند، بدون اینکه در ذات و حقیقت وجود واحد تغییری پدید آید، مطلب را مطابق با عبارت «احد بالذات، کل بالأسماء» میداند و در توضیح آن میگوید: «شکی نیست که نسبت مطلق به مقیدها و نیز نسبت رب به مربوب، نسبتی واحد و بدون تفاوت است و اگر میگوییم نسبت حق تعالی به موجودات ممکن، نسبتی واحد است، به همین معناست، زیرا حق تعالی از جهت اطلاق و احاطه، بطور مساوی محیط بر تمام ممکنات و مضاف به آنهاست."