Abstract:
عشق از موضوعهای اساسی عرفان اسلامی و رکن رکین منظومه فکری عین القضاه است، از همین رو صوفیه از وی با تعابیری از قبیل: شیخ العاشقین، سلطان العشاق و ... یاد کرده اند.
قاضی همدان عشق را مذهب مشترک بین خدا و انسان و طرفه عالمی می داند که در آن دشمنی ها به دوستی ها بدل می شود، اما هرکس طاقت آن را ندارد. همچنین وی عشق را کاملترین پیری می داند که در راه رسیدن به حق، تعالی، عاشقان راستین را راهبری می نماید. طبق دیدگاه وی، عشق که جز به راز، نمی توان از آن سخن گفت، برسه نوع است: عشق کبیر ( محبت خدا نسبت به بندگان)، عشق صغیر ( عشق بندگان نسبت به حق، تعالی،) و عشق میانه ( محبت خدا به خود ). عشق مجازی نیز در نظام فکری او،همچون بسیاری دیگر از عرفا ، اهمیت خاصی دارد. در سخنان قاضی، بیشتر، مرحله دوم عشق ( استغراق کامل عاشق در معشوق) و نیز مرحله سوم ( کمال عشق عاشق و شدت احتیاج معشوق نسبت به این عشق) جریان دارند و به مرحله ابتدایی عشق و عرفان، چندان بهایی داده نمی شود.
در این مقاله سعی بر آن بوده است که پس از ذکر مقدماتی در موضوع عشق، بحثهای گوناگون قاضی( رابطه عشق، عاشق و معشوق، انواع عشق، عالم وصال و فراق، چیرگی سلطان عشق بر عقال عقل، اوصاف عشق، پیر عشق و غیرت عشق، معشوق و عاشق)، همراه پاره ای از اندیشه های استاد وی، احمد غزالی، طرح و بررسی گردد.
Love is a basic subject of Islamic mysticism. It is apparently the hallmark of Eynolghozat's thought as well. Hence، Mystics pronounce him as "Sheikh-al-Asheghin"، "Sultan-al-oshshagh"، and so on. Eynalghozat considers love as a common faith between God، human beings، and the whole universe by which enmity changes to friendship. He also considers love as a perfect leader who guides the lovers through the way ending to the eminent God. In his opinion، Love which can never be spoken of except by symbolic language is of three main types; Great Love، e، middle love، and lower love. Like other mystics figurative (platonic) love id of considerable importance for him. However، the first and second types of love -mentioned above- are much more prevalent in his works. In this article، the writer tries to supply a brief definition of love in Eynolghozat's opinion، as well as a comparison of his thoughts with his master; that is، Ahmad Ghazali.
Machine summary:
میر سید علی همدانی نیز بر این باور است که عشق درخت وجود عاشق را در تجلی معشوق محو میگرداند تا ذلت عاشقی رفع شود و همه معشوق ماند و عاشق درمانده را از آستانهء نیاز در مسند ناز بنشاند(مینوی،6431:514)و عبادی در«صوفی نامه»ی خود معنی عشق را اینگونه تبیین میکند:«بدان که هرچیزی را غایتی است که چون آنجا رسد،اسمی پذیرد که پیش از آن نداشته باشد و از آن غایت کمال خویش فراتر نتواند شدن...
«عین القضاة»از این شب معراج تعبیر عاشقانهای به دست میدهد که در طی آن حق-تعالی-به منزلهء عاشق و محمد(ص)در مقام معشوقی است که بر اریکهء ناز تکیه زده است: در انجمنی نشسته دیدم دوشش نتوانستم گرفت در آغوشش صد بوسه زدم به زلف عنبرپوشش یعنی که حدیث میکنم در گوشش (0731:872) همانطور که عاشق چون بخواهد معشوق را بوسه دهد،یا با او رازی بگوید،اگر کسی غیر از او حاضر باشد،پی گم میکند؛یعنی:حدیث میکنم در گوشش؛شب معراج او را از بهر خود برد که: «أسری بعبده لیلا» 2و به دیگران ندا زد:او برای دیدن عجایب آسمان و زمین به معراج بردیم «و لقد رأی من آیات ربه الکبری» 3(همان:772-872)؛ بنابراین،عشق کبری در نزد قاضی همدان همه کبریاء الله است.
«احمد غزالی»،استاد عین القضاة بر این اعتقاد است که وصال عاشق و معشوق تنها زمانی روی میدهد که عاشق در عشق معشوق فنا شود و چون عاشق از فنا خارج گردد،وصال نیز به پایان میرسد و فراق ظهور میکند.