Abstract:
روانشناسی رسانهای از دیدگاههای مختلف در زیباییشناسی روانشناختی بهره برده است.دیدگاه رفتاری بر لذت و چالش به منزلهی انگیزههای اکتشاف رسانههای کوتاهبرد(همچون نقاشی)و دور برد(همچون تلویزیون) تأکید دارد و بر این باور است که اشخاص سطوح میانهی تحریک را ترجیح میدهند.دیدگاه ساختگرایانه بر ماهیت چند لایه و بیانتهای بشر ساختههای زیباییشناختی پا فشرد و بر این باور است که لذت از تفسیر منسجم اثری که به لحاظ شخصی معنادار است،پدید میآید.نظریههای هیجان،برکنش یا تجربه در زندگی روزمره و در ساختار روایی رسانههای کوتاهبرد و دوربرد متمرکزند.کنشگرایی با دیدگاهی رفتاری-شناختی در پیوند است و بر این نظر است که دریافتکنندگان میتوانند به صورت گزینشی با بشر ساختههایی که لذت و انگیختگی را تعدیل میکنند،ارتباط برقرار کنند.تجربهگرایی با دیدگاه روانپویشی/1پدیدارشناختی،و فرافکنی معنای شخصی در تفسیر بشر ساختههای چند لایه مرتبط است.اشکال نوین رسانههای تعاملی فرصتی را فراهم میکنند که ما با دستکاری نتایج احتمالی داستان،تجربه را تعدیل حسی و عاملیت را تجربه کنیم.مشارکت فعال مخاطبان.تابع توانایی آنها در کسب مهارت کار با واسط دور برد کنسول تعامل است،تقریبا همانگونه که هنرمند باید در فنون کوتاه برد کار با رسانه،مثلا نقاشی،مهارت داشته باشد.
Machine summary:
"در اینجا،دو نکتهی مهم وجود دارد:هنرمند نه تنها از این کیفیتها آگاه است بلکه گسترهی رنگ،سایه-روشن،بافت و نظابر اینها را نیز تشخیص میدهد،و آن را همچون نوعی تنش بین بالاترین تضادها در صحنه(مثلا نرمی در برابر زبری یا روشنی در برابر تیرگی)حس میکند.
هنگامی که بینندگان آزادانه در مجموعهی یک موزه نقاشیهایی را برای بحث برگزیدند، یادآوریهای آنها دربارهی این آثار متمایز بود و از پیچیدگیهای مرتبط با زندگی هر شخص پرده برمیداشت(مدود64و کاپچیک،0002)،این موضوع به این نتیجهگیری منتهی شده است که جذب74در هر نوع رویداد زیباییشناختی در هر رسانه،از این فرمول پیروی میکند:جذب القا+ ارتباط(براون84و کاپچیک،در مطبوعات).
قطعههای ادبی که بر کنش تأکید دارند احساس تعلیق و تمایل به یافتن چگونگی حل موضوع کنش داستان را فرا میخوانند،درحالیکه آثار قدرتمند هیجانی و تجربهمدار میتوانند جستوجو برای معنای ژرفتر(کاپچیک و لاسلو،4991)و نیز خاطرات شخصی(کاپچیک،اوتلی،و وردرر،8991)را برانگیزند.
در اینجا اندیشهی مهم این است که وقتی شخصی حالت انگیختگی خودبهخود را تجربه میکند،در جستوجوی اطلاعاتی خواهد بود که برای خاستگاهش توضیحی داشته باشد.
چارچوبی فراگیر که در آن بتوان ارائههای رسانههای جدید(همچون نمونهای که استیسی اشپیگل توصیف کرد)را ارزیابی کرد،باید توضیح دهد چگونه توان حسی(درون داد تصویر عظیم نمایش داده شده و صدای پیرامونی)با داوری ذهنی و هیجانی دریافتکنندگان به واسطهی کار با واسط رایانه به همراه برون دادهای بر خط گروهی مواجه میشود.
براساس تحلیل زیباییشناختی و هیجان که بیشتر ارائه شد،جذب هنگامی در بیشترین اندازهی خود خواهد بود که بین القائات پیچیدهی محرک و فرافکنی معنای شخصی توسط مخاطبان همخوانی وجود داشته باشد."