Abstract:
ختم ولایت، یکی از مسایل مهم عرفان است که بسیاری از عارفان بزرگ، جنبههای مختلف
آن را مورد بحث قرار دادهاند.
سید حیدر آملی، از عارفان بزرگی است که نه تنها به دقت این مسأله را به بحث گذاشته
است بلکه بر خلاف دیگران که سعی در توجیه سخنان عارف نامدار، ابن عربی، داشتهاند،
به صراحت با او به مخالفت برخاسته و با توجه به دلایل عقلی، نقلی و کشفی، نظر وی را
مبنی بر این که حضرت عیسی (ع) خاتم ولایت مطلقه است، رد میکند و ختم ولایت مطلقه
را ویژة حضرت امیر مؤمنان (ع) وختم ولایت مقیده را ویژة حضرت مهدی (عج) میداند.
Machine summary:
"سید حیدر آملی، از عارفان بزرگی است که نه تنها به دقت این مسأله را به بحث گذاشته است بلکه بر خلاف دیگران که سعی در توجیه سخنان عارف نامدار، ابن عربی، داشتهاند، به صراحت با او به مخالفت برخاسته و با توجه به دلایل عقلی، نقلی و کشفی، نظر وی را مبنی بر این که حضرت عیسی (ع) خاتم ولایت مطلقه است، رد میکند و ختم ولایت مطلقه را ویژة حضرت امیر مؤمنان (ع) وختم ولایت مقیده را ویژة حضرت مهدی (عج) میداند.
اگر مساوی یا ناقصتر باشد نمیتوان سبب کمال یافتن ولایت حضرت عیسی (ع) باشد و چگونه ممکن است خدای حکیم، خاتم ولایت مطلقه را که به گفتة ابن عربی و دیگران، «چراغی است که همة انوار قدسیة انبیا و اولیا برگرفته از اوست» (قیصری، همان) به اطاعت از کسی که در کمال پایینتر از اوست فرمان دهد؟ و این اطاعت نیز سبب کمال او شود؟ مهمتر این که، در عین حال که حضرت عیسی (ع) برای دستیابی به کمال ولایت خود به حضرت مهدی (عج) نیازمند است، حضرت مهدی (عج) هیچ گونه نیازی به او ندارد (آملی، 419).
به تعبیر دیگر، خاتم ولایت کسی است که به هر امر ممکنی آگاه باشد و حقیقت اشیا را آن گونه که هست، مشاهده کند و شکی نیست که علی (ع) این ویژگی را داشته، چنان که خود فرمود: «اگر پرده برداشته شود بر یقین من افزوده نمیشود» (آمدی، 5/108) و نیز: «مرا از فروتر عرش بپرسید به یقین که من به راههای آسمانی آگاهتر از راههای زمین هستم» (آملی، جامع الاسرار، 833) و نیز: «به خدا قسم اگر بخواهم همة امور نهان شما را از گذشته و حال و آینده، برایتان بگویم، میتوانم ولی میترسم که به کفرگرایید."