Abstract:
گریز از نیکنامی و استقبال از بد نامی و رسوایی، یکی از ویژگیهای مکتب رندی و
عرفان عاشقانه است که در گفتار عارفان و آثار شاعران و رفتار رندان و قلندران بدان
توجه و توصیه شده است. جامه شهرت، بافتهای پرآفت است و رنگ عجب و ریا و کبر و کیا
را بر قامت طاعات و عبادات میپاشد و چهره اخلاص و یکرنگی را می پوشاند؛ لذا مبارزه
با این صفت نفسانی همواره یکی از دغدغههای عارفان شوریده و رندان وارسته و
حقیقتجو بوده است و راهها و ریاضتها و مجاهدتهای گوناگونی برای شکستن شیشه نام
و ننگ و غرور و شکوه مریدان خویش توصیه کردهاند. بیان این راهها و بررسی علل و
علامات این آفات در قالب حکایات و امثال و اشعار بزرگان و عارفان به ویژه عطار و
مولانا و ابوسعید ابوالخیر زمینههای بحث این مقاله را تشکیل میدهند.
بی شک کسی میتواند خویش را از چشم خلق بیفکند و مدح و ذمشان در نظرش یکسان باشد
که حق در نظرش بزرگ جلوه کند و جز به او نیندیشد و جز برای او نگوید، نخواهد و
نکند. تحصیل این فضایل نیز آسان نیست و جان بر سر کسب آن میسوزد؛ اما آنچه
میتواند نام و ننگ را به باد دهد، بادة عشق است، حاصل نوعی معرفت شهودی است که
عاشق را ناخوآگاه در کمند جذبه خویش گرفتار میسازد.
Runing away of good-name and praising of bad-name and public disgrace، is one of the characteristics of libertine school and amatory mysticism which is emphasized in sayings of mystics، works of poets and behaviour of libertines.
The cloth of famousness، is a troublefull finding which splashes the dye of hypocrisy and sham on the stature of worship and devotion and covers the face of sincerity and honesty.
Therefore، the fight with such a characteristics، always has been one of the mental disturbances of the real mystics and truth finders. They always have shown the various ways of breaking jar of name and shame، self-respect and dignity. Showing these ways and pointing to the cause and signs of these pests، in the form of tales، examples and poems have come in the works of mystics particularly Attar، Moulana and Abusaid-Abulkheir which will be discussed in this article.
Machine summary:
او اعتبار شیخی و شمع جمع بودن و اشتهار در بین مریدان را در وجود او میسوزاند و او را از رهبری به بندگی و از پیشوایی به پیشکاری و از افتخار به انکسار میکشاند و چون مرغی پرکنده و دودی پراکنده زبون و حیران معشوق میسازد: گفت که تو شمع شدی، قبلة این جمـع شـدی گفت که شیخی و سری، پیشرو و راهبری جمع نیم، شمع نیم، دود پراکنده شدم شیخ نیـم، پیش نیـم، امـر تــو را بنـده شـدم (مولوی، 1381، ج 1: 616) بنابراین، الفبای عاشقی رهایی از رعونت و نخوت ناشی از شهرت و محبوبیت در نظر خلق است و به قول سعدی: بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ در طریق عشق اول منزل است لذا بسا عارفان و شیوخ به هنگام پذیرفتن مریدی تازه، نخست آنها را به کارهای سخت و دشوار و پست بی مقدار میگماردند تا کوه شکوه خلقی و اعتبار و حیثیت کسبی شان شکسته گردد.
بیزاری مردم نه تنها شعلههای عشق را در نهاد عاشقان خاموش نمیکند، بلکه خار و خس عجب و ریا در آتش غیر سوز خویش میسوزاند و رنگ اخلاص و یکرنگی بر طاعات و عبادات و اذکار او مینشاند تا آنجا که خود را با تمام بزرگی، هیچ میبیند و بزرگی و کبریایی را شایسته و زیبنده حضرت دوست میداند که ملکی قدیم و ذاتی غنی دارد: مـــر او را رســـد کبریـا و منـی کـه ملکش قدیـم است و ذاتش غنـی (سعدی،38:1362) چنان که اشاره رفت ننگ از نیکنامی و استقبال از بدنامی در عرفان عاشقانه و مکتب رندی توسعه و تشخص پیدا میکند.