Machine summary:
"ممکن است چنین آدمی دربارهء درخشیدن شمشیر سخن رانده،به سینهء ابر را پاره نمودن و عالم را روشن کردن رعد و برق اشاره سازد و رنگ حنای دست عروسان را با لبهای لعلگون و آتشگون لالههای میان دشت تصویر سازد؟ کنجی که برف بیش همی داشت گل گرفت هرجو یکی که خشک همیبود شد رطیب تندر میان دشت همیباد بردمید برق از میان ابر همیبرکشد کذیب لاله میان کشت بخندد همیزدور چون پنجهء عروس به حنا شد خزیب ممکن است کسی جهان را با چشم سرندیده،سخنانی را گوید که حسن طبیعت و انسان را با تمام نزاکتش به جلوه آورد؟ انسان غرق اندیشه میشود که در شعر رودکی اینگونه درک آب و رنگ،تناسب نمودها،احساس نازک تابشهای رنگها،صافی و درخششها چگونه پیدا شده است؟درحالی که مأخذها، علی الخصوص اشعار هم عصر او نابینا بودن رودکی را بارها تأکید کردهاند.
» خسروانی که معاصر اوست ضمنا به این کار او گپ رسانده،گفته است: عجب آید مرا ز مردم پیر که همی ریش را خضاب کنند به خضاب از اجل همینرهند خویشتن را چرا عذاب کنند؟ رودکی در جواب این نکته خسروانی چنین گفته است: من موی خویش را نه از آن میکنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند من موی از مصیبت پیری کنم سیاه» درواقع اگر رودکی کور بود مگر او به سیه کردن ریش ضرورت داشت؟مگر این رباعی دلالت بر آن نمیکند که او نابینا متولد نشده است؟ میخائیل گراسیموف به ما شرح داد که در اثبات بینا بودن چشمان رودکی از آثار او دلایل فراوانی میتوان پیدا کرد."
Automated keywords:
رودکی
،
میخائیل گراسیموف
،
جمجمه
،
دندان
،
قصه حفریات قبر رودکی
،
مرد
،
پروفسور میخائیل گراسیموف
،
شاعر
،
خاک
،
میخائیل گراسیموف بر سر جمجمه