Abstract:
این مقاله به معرفی محمد فضل از مشایخ گمنام ملامتیة قرن سوم هجری میپردازد. بدین منظور با استفاده از منابع کهن، به روش تحلیل تاریخی دربارة نام، زادگاه، خانواده، تاریخ وفات، مذهب فقهی، آثار، مصاحبان، راویان و سفرهای او آگاهیهایی به دست داده میشود و مأخذ کهن حکایتی از وی ـ که در مثنوی مولوی بدون ذکر نام او آمده ـ معرفی میگردد.
This article attempts to introduce Mohammad Ibn-Fadl، one of the little known mystics of Malamat in the third century (A.H.). To this end، the author uses old sources in his historical method of analysis، providing information about his name، hometown، family، date of death، religion and jurisprudence، works، companions، narrators and travels. An older source of a story about him، as narrated in Mowlavi، s Mathnavi without direct reference to him، is also introduced.
Machine summary:
"تنها گزارش تقریبا گویا و کاملی که از این واقعه به دست ما رسیده، مطلبی است که ذهبی به نقل از "محن الصوفیة" سلمی در سیر اعلام النبلاء ضبط کرده و ما ترجمة آن را در اینجا میآوریم: «سلمی در محن الصوفیه آورده که چون محمد بن فضل به بلخ دربارة فهم قرآن و احوال ائمه سخن گفت، فقیهان بلخ بر او انکار آوردند و گفتند وی بدعتگذار است.
این اشارة مختصر حاج خلیفه و کحاله مبتنی بر مآخذ پیشین احوال محمد فضل نیست، بلکه برخاسته از اطلاعی است که دربارة مذهب بلخیان آن عصر داشتهاند و استنباط درستی است، چرا که در آن روزگاران مردم ماوراءالنهر و تخارستان حنفی بودند و بهویژه بلخ سنگر و پایگاه حنفیان به شمار میآمد، تا جایی که مخالفان ابوحنیفه آن را مرجئه آباد یا شهر مرجئیان مینامیدند (مادلونگ، 1381: 60).
نظر به اینکه این حکایت بدون ذکر نام محمد فضل در مثنوی آمده، ترجمة آن را از مآخذ کهنتر یعنی صفةالصفوة و المنتظم میآوریم و سپس ملاحظات خود را دربارة آن مینویسیم: «محمد فضل گفت از انطاکیه بیرون رفتم و وارد تینات شدم و بر ابوالخیر اقطع درآمدم بیخبر از او و بدون اجازه که دیدم به هر دو دست زنبیلی میبافد، در شگفت شدم.
4. دربارة نفرین محمد فضل دو روایت هست، یکی اینکه گفت «خداوند محبت و معرفتش را از دلهاتان برکند» یعنی همان که در متن آوردیم و خواجه عبدالله هم بدون ذکر خود کلمات نفرین، ترجمهای از ادامة مطلب را که در واقع سخن سلمی است، نقل کرده: «شیخ الاسلام گفت که پس از او از بلخ هیچ صوفی نخاست» (طبقات الصوفیة انصاری، 305)."