Abstract:
از زیر مجموعه های ژانر قصه پریان، می توان به نوع قصه هایی اشاره کرد که در طبقه بندی آرنه - تامپسون جای می گیرند. روایت کلی این قصه ها، معمولا حکایت پسر جوانی است که با دسترسی به باغی جادویی، صاحب میوه هایی می شود که با شکافتن هر یک از آنها ، پری زاده ای زیبارو سر برمی آورد. از این نوع قصه ها، روایت های مختلفی در نقاط مختلف جهان وجود دارد.
در این مقاله، با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای، قصه های مربوط به اقوام مختلف (با این درون مایه) را گرد آورده ایم و به شیوه توصیفی – تفسیری، قواعد حاکم بر این گونه قصه ها را بررسی می کنیم تا بن مایه های مشترک و جهانی آنها را با عنایت به خاستگاه های اسطوره ای شان تبیین کنیم. یافته های مقاله نشان می دهد که این قصه ها و اسطوره هایی که منشا آن ها هستند، بازتاب تخیل بشر درباره جاندار پنداری طبیعت به شمار می آیند. از سویی باغ جادویی که قهرمان قصه به آن می رسد، می تواند شمایلی اسطوره ای از بهشت گمشده باشد.
Among the subset of the fairy-tales genre، there is one type classified as No. 410 under Arne-Thompson classification. The narrative is centered on a young boy attaining a magic garden gets the fruits out of which emerge beautiful fairies. The tale is narrated in different versions around the world.
Having gathered the stories narrated among different nations، the author in this article، tires to explore the rules governing these tales، and explain their universal motifs regarding their mythological origins. According to the findings of the present article، these tales and the myths behind them are reflections of the humans’ beautiful imagination on personification and attributing life to the nature. Moreover، the magic garden which the protagonist attains could be a mythological symbol of the Paradise Lost.
Machine summary:
اما هنگامیکه قهرمان قصه او را در کنار چشمه منتظر میگذارد تا مقدمات بردن او را بهعنوان همسر خود فراهم کند، دخترکی بد طینت که معمولا به صورت کنیزی سیاه رو توصیف میشود، وارد ماجرا میشود و با از بین بردن پری زاد، خود را به جای او به قهرمان قصه جا میزند و در نهایت نیز با فاش شدن حقیقت، سزای عمل خود را میبیند و قهرمان به وصال پری زاده میرسد.
در این قصه که روایت دیگری از آن با عنوان «گل خاردار» 2 در کودکان و قصههای خانوادگی برادران گریم (Grimm, 1997: 237-240) آمده و بازیله نیز آن را با نام «خورشید، ماه و تالیا» 3 در «حکایت روز پنجم پنتامرونه» 4 Basile, 2009: 195- 203) ) آورده است، دختر خفته میتواند همچون پرسفون و ایناننا، تمثیلی از بهار و زایش طبیعت باشد که در چنگال زمستان اسیر است و شاهزادهی جوانی که سرانجام او را از خواب طولانیاش بیدار میکند، رمز آفتاب گرما بخشی که با بوسهی خود موجب بیداری او میشود.
روایتهای دیگری نیز از این قصه وجود دارد که از جمله میتوان به دختر شاه نارنج، باز در همین مجموعه اشاره کرد و نیز «افسانهی دختر نارنج»، از افسانههای چاپ نشدهی فراهان که در جلد پنجم فرهنگ افسانههای مردم ایران نقل شده است.
این روایت که با عنوان «دختری که از تخم بیرون آمد»، در مجموعه قصههای عامیانه آلمان ویراسته کورت رانکه 5 آمده است، چنین است: پسری روستایی چون نمیخواهد از روستای خود همسر انتخاب کند، راه سفر در پیش میگیرد.