Abstract:
اظهار نظرهای داروین دربارهی روش علمی بسیار متفاوت با همعصران استقراءگرای وی بوده است. پس از اشارهای مختصر به تفاوتهای نظر وی دربارهی روش علمی با آراء رایج در این باب در آن دوران، در بخش نخست با اشاره به برخی رویدادهای تاریخی در زندگی علمی وی از این ایده دفاع خواهیم کرد که روش علمی داروین «عملا» با استقراءگرایی بیکنی فاصلهی زیادی داشته است. او با هوشمندی دریافته بود اگر روش تمثیل به جای آنکه به عنوان روشی روانشناختی در زمینهی اکتشاف، به عنوان روشی برای توجیه درستی نظریههای علمی به کار رود ناکامیهای بزرگی به بار خواهد آورد. در بخش دوم استدلال(های) داروین در کتاب خاستگاه گونهها را بازنویسی میکنیم. در آنجا خواهیم دید که روش استدلالی وی به نحو تقریبا کاملی با آموزههای خردگرایی سنجشی همنوا است و بنابراین بسیاری از منتقدان وی بدرستی انحراف از استقراءگرایی بیکنی را در کتاب وی تشخیص دادند، هر چند شیوهی نگرش خود آنها به نحوهی رشد معرفت علمی نادرست بوده است.
Darwin’s view on science was different from his inductivist contemporaries. After a glimpse to this difference, in section one his first three geological hypotheses will be refered. We could see there that how did he understand that analoy cannot provide any proof for a theory. Section two is devoted to Darwin’s argument(s) in the origin of species. We find there that his scientific method is in accordance with critical rationalism
Machine summary:
"به این منظور در قالب یک شرطی خلاف واقع آزمایشی فکری را طرح میکند: «اگر وحشیهایی چنان نامتمدن وجود داشته باشند که هیچگاه به فکر خصیصههای ارثی حیوانات اهلی خود نیفتاده باشند، اما هر حیوانی که برای منظوری خاص به نحو خاصی برای آنها مفید بوده باشد و طی دورههای قحطی و دیگر بلایا توسط آنها حفظ شود، حیواناتی که وحشیها بسیار به آنها متکی بودهاند، و چنین گزینشی توسط آنها عموما باعث شود که بچههای بیشتری نسبت به حیوانات مادون خود به جا گذارند، در این مورد نوعی انتخاب ناآگاهانه انجام شده است».
1 سپس چهار ایرادی که داروین از آنها نام میبرد و در صدد پاسخ به آنهاست عبارتند از: اگر گونهها به تدریج از دیگر گونهها اشتقاق پیدا کردهاند چرا در طبیعت بیشمار اشکال حد واسط دیده نمیشود؟ چرا گونهها تقریبا با مرزهای مشخص در طبیعت وجود دارند و نه به صورت طیفی از اشکال میانی؟چگونه ممکن است انتخاب طبیعی عضو یا عادتی از یک حیوان یا گیاه را به عضو یا عادتی کاملا متفاوت در حیوان یا گیاه دیگری تبدیل کند؟آیا غریزهها نیز از طریق انتخاب طبیعی به وجود آمدهاند؟اگر تفاوتی میان صنف و گونه وجود ندارد پس چرا صنفها میتوانند با هم میانزادگیری کنند و بچههایی زایا به وجود آورند اما گونههای زیستی یا میانزادگیری نمیکنند و یا اگر چنین کنند بچههایی زایا به وجود نمیآورند؟ استدلالهایی را در رد ایرادهای وارد شده اقامه میکند."