Abstract:
در این مقاله ضمن طرح بیان تاریخی شهید زیدبن علی(ع) در نفی اکثریت مذموم، مسئله اکثریت و اقلیت در قرآن کریم با اکثریت و اقلیت مصطلح در علوم سیاسی مقایسه و به این نتیجه رسیده است که اکثریت «لایعقلون و لایعلمون» در قرآن اکثریت مخالفین انبیاء و راه حق است و اصطلاح اکثریت و اقلیت در علوم سیاسی مربوط به امور حکومتی و اجرایی در زمینه انتخاب یک راه حل و یا فرد اصلح از بین صالحین است. به این معنی نه تنها اکثریت بلکه اقلیت مشارک نیز ممدوح است و ضرورت اجتماعی و از نظر فلسفه اجتماعی اسلام نیز جدایی از جماعت مذموم و همراهی با حق طلبان ممدوح و مطلوب است. نهایت، صلاحیت امری واقعی است نه انتخابی و انتخاب، قبول مشروع است نه مشرع.
In this article the historical expression by martyr Zaidebn e-Ali on negation of forbidden majority has been described. Also the majority and minority issue in the Quran has been compared with current majority and minority in the political sciences. It seems that in the Quran the majority which does not apply reason and does not know is the majority of opponents of prophets. Thus، the majority and minority terms in the political sciences are connected to governmental affairs in terms of selection of a solution or selection of the best person among the pious men. Thereby، the majority not only is praised but also the minority who participates in the social issues is considered praised. From Islamic social philosophy point of view separation from the community is forbidden and accompaniment to truth-seeking is praiseworthy. Consequently، the competency is a real matter not a selective issue and selection is accepting competency not a cause for competency.
Machine summary:
"آیا اکثریت مزبور همان اکثریت در اصطلاح سیاسی است؟صاحبنظران در فقه سیاسی معاصر نظرشان چیست؟آیا درست است که اکثریت{/«لا یعقلون و لا یعلمون»/}موجود در آیات شریفه قرآن کریم با اکثریت و اقلیت مصطلح در علوم سیاسی و اجتماعی امروز تفاوت ماهوی دارد؟ در نظام جمهوری اسلامی ایران که الگوی مردمسالاری دینی را ارائه و تجربه میکند جایگاه اکثریت چگونه توجیه میشود؟ اسلام و اکثریت نظر اسلام درباره اکثریت را باید در دو مرحله جستجو کرد: 1)درباره نظرخواهی و مصلحتاندیشی؛ 2)درباره منافع و مصالح عمومی.
پذیرش فقهاء منصوب شاهد گویا بر ضرورت پذیرش خلق در نفوذ و فعلیت حکومت اسلامی مطلبی است که در روایات اهل بیت درباره حاکمیت فقهاء به این عبارت رسیده است که«فارضوا به حکما فانی قد جعلته علیکم حاکما» (حکومت(و قضاوت)او را قبول کنید زیرا من او را حاکم بر شما قرار دادم)غرض از کلمه (فارضوا به حکم)چنین استفاده میشود که برای فعلیت یافتن حکومت فقیه علاوه بر منصب الهی مردم نیز باید او را بهپذیرند و این جز انتخاب مردمی چیز دیگری نیست که اگر در سطح عموم صورت گرفت«جمهوری»نامیده میشود.
2)درک مسائل بنیادی دین مانند توحید،نبوت،امامت،معاد به دانش و ژرفنگری و استدلال و برهان نیاز دارد تا اکثر مردم که درگیر مسائل خاص زندگی خود هستند متعلقق و موضوع آیات مربوط به اقلیت و اکثریت نیز از این قبیل مسائل است و از آنجا که زید بن علی(ع)به امامت ائمه معصومین(ع)نظر داشته به این آیات شریفه استناد کرده است."