Abstract:
مقوله ی باورها و ارزش های دینی همواره یکی از محورهای مهم و تکوینی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و نیز تبلور آن در عرصه ی تصمیم گیری بوده است. با درک این مهم، پژوهش حاضر ضمن در نظرگیری هویت اسلامی به عنوان عنصر احیا شده در کشورهای آسیای مرکزی و نیز عدم توانایی در ایفای نقش سازنده بوسیله این هویت در تامین منافع ملی ایران،این سوال را فراروی خویش می بیند که چرا این هویت نتوانسته واجد کارایی درخور و قابل ملاحظه باشد؟ ادعای این نوشتار این است که فرهنگ سیاسی پیشینی و بحران هویت در سطح واحد و نیز مداخله قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای تاکنون مانع از بسط همگرایی میان ج.ا.ایران با کشورهای آسیای مرکزی از رهگذر هویت اسلامی شده است. از اینرو توجه به نوعی عملگرایی در سیاست خارجی ضمن آنکه می تواند حوزه رقابت را به رقابت توام با همکاری تبدیل کند، افزایش پیوندهای اقتصادی با قدرت های منطقه ای و نیز کشورهای آسیای مرکزی می تواند موجد ثباتی در این جوامع باشد که نتیجه آن از بین رفتن زمینه های توجیه حضور قدرت های فرامنطقه ای است.
With success of Islamic Revolution of Iran in 1979، the category of religious belifes and values converted to one of the most important and constitutive principles in Iran s foreign policy that reflected in decision-making sphere. This article with concerning Islamic identity as a revival fragment in central asia and it،s inability to play constructive role in Iran،s national interest securing، seeks answer to the question: why religious identity couldn’t play a fit role between Iran and Central Asia? This written with separating between micro and structure levels argues:” pre-political culture and identity crisis in micro level and regional، transregional actors interventions in Central Asia in structure level are most obstacles in cooperation between Iran and Central Asia on basis of religious identity. With a kind of pragmatism in foreign policy and economic linkage expanding with regional powers and Central Asia،s countries، meanwhile Iran can converts rivalry to competition-cooperation، it declines the transregional actors causes to intervene in the region.
Machine summary:
با درک این مهم،پژوهش حاضر من درنظرگیری هویت اسلامی به عنوان عنصر احیا شده در کشورهای آسیای مرکزی و نیز عدم توانایی در ایفای نقش سازنده بوسیله این هویت در تامین منافع ملی ایرا ن،این سوال را فراروی خویش میبنید که چرا این هویت نتوانسته واجد کارایی درخور و قابل ملاحظه باشد؟ ادعای این نوشتار این است که فرهنگ سیاسی پیشینی و بحران هویت در سطح واحد و نیز مداخله قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تاکنون مانع از بسط همگرایی میان ج.
" جهت آزمون فرضیه،نوشتار حاضر در بخش نخست ضمن پرداختن به مباحث نطری در باب مسالهی هویت،با بررسی حضور اسلام در دوران پیش و پس از انقلاب اسلامی،جایگاه هویت اسلامی را در این منطقه مورد بررسی قرار خواهد داد؛و در بخش دوم از این پژوهش، موانع فراروی ایفای نقش هویت اسلامی را در بیشینه کردن منافع دوسویه(ایران و آسیای مرکزی)در دو سطح واحد(با محوریت مسایل و مشکلات درونی کشورهای آسیای مرکزی) و سطح ساختار(حضور و رقابت بیپایان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای نقشیابی سیستمی)را از نظر میگذراند.
از این جهت میتوان گفت نقش قدرتهای مداخلهگر در سطوح منطقهای و بین المللی و منافع و ترجیهات آنها عملا با قرارگیری در کنار شرایط درونی این جوامع باعث بیثباتی شده و نیز با ارایهی خوانشهای مختلف از اسلام از یک سو و تلاش برای انزوای ایران از سوی دیگر مانع از کارکرد موثر هویت اسلامی شدهاند.