Abstract:
در این مقاله، نخست میان کلیات هرمنوتیک و تفسیر، مقایسه ای صورت داده و تمایز ها و تشابه های تعریف، قلمرو، هدف و روش این دو دانش را نشان داده ایم؛ در بخش دوم، نسبت بین مهم ترین دستاورد های هرمنوتیک با تفسیر اسلامی را بررسی کرده و میزان شباهت ها، تفاوت ها و چالش های هرمنوتیک با تفسیر را سنجیده و نشان داده ایم که آموزه هایی مثل باز آفرینی ذهنیت مولف، دور هرمنوتیکی، قصد و نیت مولف، پیش فرض های مفسر و پرسش از متن- همان طور که در نحله های مختلف هرمنوتیک مطرح هستند- در سنت تفسیری اسلامی نیز وجود داشته و دارند
Machine summary:
"ج)مقایسه:وجه مشترک تفسیر و هرمنوتیک،آن است که هرمنوتیک از فرایند فهم بحث میکند و مهمترین رکن علم تفسیر هم فهم مقصود و مراد خداوند متعال است؛اما این تفاوت نیز میان این دو وجود دارد که در هرمنوتیک،بسته به گرایش و نحلۀ خاصی که بدان تعلق دارد،موضوع فهم متفاوت است؛گاه کتاب مقدس و زمانی متن حقوقی مورد نظر است؛نحلهای قواعد و روش فهم هر متن را مورد توجه قرار میدهد و نحلۀ دیگر به هستیشناسی عام فهم میپردازد.
ب)همۀ مفسران قرآن،تبحر در دانشهایی مثل فلسفه،کلام،نحو،صرف،لغت و امثال آنها را برای ورود در تفسیر قرآن،لازم میدانند(سیوطی،1408 ق:1209/2؛ زرکشی،1410 ق:289/2؛ذهبی،بیتا:269/1؛طیار،1413 ق:49؛رشید رضا،بیتا: 21 تا 24؛قاسمی،بیتا:142/1)؛اما اگر کسی دستآوردها و آموزههای این دانشها را مسلم و یقینی انگارد،بدون دلیل معنای آیههای قرآن را با آن آموزهها سازمند کند و با توجه به آنها قرآن را تأویل کند،او را بهشدت نکوهش میکنند و کارش را تطبیق و تفسیر به رأی میدانند؛درحالیکه به نظر گادامر و هرمنوتیک فلسفی،حقیقت حاصل گفتگوی مفسر با متن است؛گرچه برخلاف مقصود و نظر مؤلف باشد؛بنابراین،هیچ مفسر و صاحبنظر علوم قرآنی بر این باور نیست که مفسر میتواند هرگونه بخواهد،متن را به سخن درآورد؛پس این سخن که عبارات نه آبستن،بلکه گرسنۀ معانیاند؛حکیم آنها را چون دهانهایی باز میبیند؛نه چون شکمهای سیر(سروش:عبد الکریم 1379 ش 29 و 41)،دربارۀ قرآن درست نیست؛زیرا مفسر همواره با تمام دانشهایش در انتظار گرفتن معنا و سیر شدن از خوان معانی قرآن است."