Abstract:
امام راحل برای مقام مرجعیت احترام و جایگاه بینظیری در توفیق رهبری انقلاب اسلامی و موفقیت آن در بسیج عمومی مردم در راستای اهداف متعالی نهضت قائل بوده و به همین دلیل پس از متعین شدن مقام مرجعیت خویش، به صحنه رهبری نهضت وارد شدند و در طول دوران رهبری مزبور نیز همواره با تکریم، احترام و تنبهبخشی به مراجع به دنبال مشارکتبخشی سیاسی و همسو کردن آنها در مسیر انقلاب اسلامی بودند و به غیر از استثنایی همانند آیتالله شریعتمداری، رئوس مراجع علیرغم امکان وجود اختلافهایی در اجتهاد فقه سیاسی و انتخاب سطح و نوع مبارزه، با لبیک به امام+، با جریان انقلاب اسلامی و رهبری امام+ همسو و در حد توان خویش، مددکار این دو بودهاند.
Imam Khomeini believed in a prominent position and respect for religious authorities in victory of Islamic revolution's leadership and its success in mobilizing people in line with transcendental objectives of the movement. For this reason, he entered the leadership arena of the movement only after his authority was determined. During his leadership, he always sought their political participation and tried to invite them to the same direction in the path of Islamic revolution respecting them and making them aware of the situations. Although they possibly had different approach in finding the Islamic rulings for political issues and choosing level and type of fight, major authorities except Shariatmadari accepted Imam's invitation. They were in line with Imam Khomeini and Islamic revolution and contributed to revolution each to his own power and capability.
Machine summary:
(امام خمینی، بیتا: 178 و 179) با توجه به قداست مقام مرجعیت از منظر امام راحل و نقش آن در بسیج انقلابی تودهها، ایشان توجه ویژهای به همراه کردن سایر مراجع عظام در حرکت و نهضت انقلاب اسلامی داشتند و همچنان که اشاره خواهد شد، حتی در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود نیز این رویکرد را ادامه و مد نظر قرار دادهاند.
2. رویکرد عام و سیاست کلی امام+ نسبت به مراجع در زمان امام+ فرهنگ سیاسی حوزههای علمی و دینی تا حد زیادی رشد کیفی کرده بود؛ به شکلی که قبول حاکمیت رژیم شاه و حمایت از آن توسط روحانیان بزرگ، شیوه معمول حوزهها و روحانیت نبود و جز تعدادی اندک، این شیوه و فرهنگ را قبول نداشتند؛ اما در هر حال، فرهنگ مبارزه و برخورد قهرآمیز یا نظامی با حاکمیت شاهنشاهی و تشکیل حکومت اسلامی نیز مطرح نبود و تا حد زیادی مورد غفلت و یا انکار و نفی عملی مجامع روحانی روز واقع میگشت.
4 (همان: 52) با چنین توجیهی، شریعتمداری ترجیح میداد که بهجای ولایت و رهبری فراگیر امام، جمعی از روحانیت، حکومت را در دست داشته باشند و خود نیز در این میان، به مسند و منصب برسد و شاید عمدتا به همین دلیل باشد که وی از همان ابتدای پیروزی انقلاب، حکومت اسلامی به رهبری امام را نظامی به سوی خشونت، استبداد و خفقان معرفی میکرد و با تبلیغات و مصاحبههای متعدد، مبانی اسلامی آن را بیانات مورخ 25/11/57.