Abstract:
شعر زبان اسرار دل است ومخلوق عاطفه های حساس؛ وشاعری نوعی کیمیاگر ی است در طیف خیال، با واژگان زبان بر تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، ایهام، تناقص (Paradox) اغراق، سجع، جناس وسایر صنایع لفظی ومعنوی است که همه از عوامل زیبایی آن به شمار می رود. شاعر برای انتقال عواطف خود به دیگران وبرای متأثر ساختن آنان، از زبان یاری همی جوید واین کار گزینش واژههایی را از محفظه ی ذخیرهی الفاظ ایجاب میکند ونیز کنارهم چیدن آنها را، بهگونه ای که آهنگی خاص از آن حاصل آید، بدیهی است که ترکیب و تلفیق این واژگان با یکدیگر موسیقی کلام شاعر را شکل می دهد و نوعی گره خوردگی میان واژگان و موسیقی ساختمان شعر را پی می ریزد. معانی مجازی، استعاری و نظایر آنها جمال شعر را دل فریب تر ودلخواه تر در می آورد. این هماهنگی کلمات وموسیقی در همه ی دیوان امواجی حیرتانگیز پدیدآوردهاست چه در قصیدهی مدیحهی سلطان محمود و چه در قصیدهی رثائیهی او.قصیدهی فرخی در رثای محمود غزنوی یکی از شاهکارهای مراثی در شعر فارسی است که در فضایی غمگنانه تصویر شده و یکی از زیباترین قصایدی است که شاعری مبتکر از سر اخلاص با سوز و درد از خود به یادگار گذاشته است. تدبیر شاعرانه ی فرخی در همخوانی اوزان با مضامین، دلیل چیرگی او است در موسیقی و به کار داشت بحور مختلف با گزینش اصطلاحات موسیقایی چون آواء اصول، بانگ، زار، سرود، سماع، شهناز، عشاق، نوا و به کار بردن آلات موسیقی همانند ارغنون، بربط، رباب، دود، زخمه، زیر، قانون و نیز ذکر نام موسیقیدانان بزرگ در دربار محمود چون بو عمرو، بو نصر ویا آوردن نام موسیقیدانان پیش از روزگار خود چون سرگب و سرکش همه و همه دائره المعارف اطلاعات او را در موسیقی تضمین می کند. فرخی آن شاعر توانایی است که انتقاد از دستگاه حکومت را در قالب های شعر فارسی با بلند نظری خاص یک شاعر وارسته در کارگاه تحلیل مورد بحث قرار داده است. این سخنور معنی آفرین برای نرم کردن دل امرا از بحور نامطبوع استفاده کرده است. غرض آن است که گفته آید خشونت را با خشونت وزن به گونه ای مبتکرانه نرمی و لطافت بخشیده است هرچند که دل سنگین ممدوح به نرمی نگراید واین ابتکاری است که در حوزه ی شعر فارسی کمتر توان دید قصیده ی امیر یوسف گواه گفته ماست.اگر چه آمیختن تهنیت با تسلیت پیش از فرخی سابقه داشته ولیکن او را در این معنی به سخندانی وسخن شناسی کمتر همتا توان یافت.این سخن شناس توانا در بازی با اوزان مختلف شعر فارسی برای عاجز کردن شاعران معاصر خود چیرگی خالصی نشان داده و پیوند سبک سخنوری را با موسیقی در شعر خود طراحی نموده است و بدین شگرد شاعرانه شیخ شعر فارسی – سعدی- را در طیف جاذبه ی مضامین و موسیقی شعر خود به استادی الهام بخشیده و سبب گزینش اوزان کوتاه او با مضامین و موضوعات گوناگون گردیده است. فرخی استادی است چیره دست در تلفیق مضمون با موسیقی.
Machine summary:
"چه فرخی خود امیر محمد را به فضل و هنر و علم و ادب ستوده و از قوه ی انتقاد او سخن در میان آورده است و این مضمون را در بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) چنین در پرده ی تصویر آورده گوید: هنگام مـدح او دل مدحتگـــران او از بیم نقد او بهـراسد ز شاعــری نقدیکند درست و در و هیچعیبنی کان نقد را وفا نکند شعـر بحتـری (فرخی: 381) و باز در قصیدهای دیگر در بحر مجتث مثمن مخبون محذوف مقصور [اصلم مسبغ] (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان [فع لان]) امیر محمد را مورد ستایش قرار داده و سخن شناسی او را یادآور شده است: ستودهای که گرامیتر از ستایش او سخن بهـم نکند خاطــر ملوک ستای سخن شناسی کز بیم نقد کردن او شود زبان سخنگوی، گنگ و یافهدرای (فرخی: 385) غرض آنکه پایه ی نقد و انتقاد در شعر فارسی از همان آغاز ادب فارسی نهاده شده است و شاعران ایرانی چه فرخی و چه دیگر سخنوران در استحکام بنای آن کوشیدهاند و در این شگفت کاری نظامی در لیلی و مجنون سخنی چون در مکنون رانده گوید: دانی که من آن سخن شناسم کابیات نو از کهن شناسم (نظامی: 25) بازی با اوزان موضوع دیگری است در شعر فرخی.
بسامد بحور در دیوان فرخی را بدین شرح بازتوان شمرد: 1)بحر رمل 2) مجتث 3) هزج 4) مضارع 5) خفیف 6) متقارب 7) منسرح 8) رجز 9) قریب سخن آنکه همه اوزان و بحور به کار رفته در دیوان فرخی از امتیاز سبکشناسانه ی خاصی برخوردار است و مبین چیرگی او است در موسیقی و کیفیت تلفیق کلمات و معنیشناسی در حوزه ی واژگان و انتخاب زیباترین کلمات برای خیالانگیزترین معانی: با کاروان حله برفتـم ز سیستان با حله ی تنیده ز دل بافته ز جان (فرخی، 1349: 329) از دیرباز در میان شاعران زبان فارسی و عربی این شیوه رایج بود که قطعاتی میسروده و در آن اهل یک شهر یا بلد را ستایش میکردهاند و یا نکوهش که آن نوع شعر را «شهر آشوب» نام دادهاند."