Abstract:
در این نوشتار، «ابرمرد» نیچه و «انسان آرمانی» سیداحمد فردید بررسی و مقایسه شده است تا وجوه افتراق و اشتراک آنها هویدا شود. هر دو فیلسوف، رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند. نیچه، از مطرحترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و فردید، اولین فیلسوف مدرن در ایران است. «ابرمرد» و «انسان آرمانی»، دایرمدار و مشهورترین حاصل فکری آنهاست. فردید، انسان آرمانی را با عنوان «بقیةالله» و «امام زمان» مطرح میکند. ابرمرد نیچه نیز همچون انسان آرمانی فردید، منجی است و در آینده ظهور خواهد کرد. اندیشة انتظار در هر دو فیلسوف، برجسته است. نیچه و فردید، هر دو آشفته سخن گفتهاند و در مورد آنها نمیتوان از منظومة افکار سخن گفت. با توجه به این مسئله، مقالة حاضر سعی دارد تا رئوس اصلی اندیشة این دو فیلسوف را که در انسان موعود و آرمانی آنها طرح میشود و اجماع نظر بیشتری در موردشان وجود دارد، قیاس کندمهدویت همواره به عنوان رمز حیات و هویت شیعه در قرون و اعصار مطرح بوده است. جامعه و دولت منتظر، با زنده نگه داشتن شعلۀ انتظار مصلحانۀ فرج، باید الگویی مناسب برای اقوام و ملل سرگردان دنیا ارائه دهد که امروزه از آن به عنوان دکترین مهدویت یاد میشود.در تحقیق حاضر تلاش شده است راهبردهای فرهنگی مهدویت برای جامعه و دولت زمینهساز بر اساس مدل SWOT (قوت، ضعف، فرصت، تهدید) ارائه گردد. بدین منظور، نخست، مختصات فرهنگی جامعه مهدوی از دیدگاه آیات و روایات (جامعۀ پس از ظهور) بیان شده است. سپس قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدهای فرهنگی مهدویت در سطح جامعۀ شیعی ایران از دیدگاه تیم تحقیق، شناسایی شده و با تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی، وضعیت فعلی فرهنگ مهدوی در سطح کشور تبیین گردیده است. در ادامه، راهبردهای کلان پیشنهادی فرهنگ مهدوی در چهار حوزه (راهبردهای SO، ST، WO، WT) برای رسیدن به جامعه منتظر مطلوب ارائه شده است. راهبردهای ارائه شده بر اساس میانگین میزان جذابیت آنها رتبهبندی و از 25 راهبرد ارائه شده، تعداد 16 راهبرد دارای رتبۀ بالاتر از میانگین، به عنوان راهبردهای برتر انتخاب گردیدهاند.نوشتار حاضر تلاشی است در جهت بررسی راهبردهای اصولی سیاسی برای حکومت زمینهساز ظهور از منظر آیات قرآن کریم. مهمترین مسئلهای که در این زمینه دربارة حکومت زمینهساز وجود دارد، چگونگی راهبردهای اصولی سیاسی و حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است. چون شکلگیری حکومت زمینهساز بر مبنای اعتقادات دینی و در مسیر تکاملی حرکت پیامبران و امامان معصوم( است، راهبردهای مربوط به آن نیز در این راستا بر مبنای الگوی قرآنی استوار میشود که در این مقاله به آنها اشاره شده است. چرایی رخ دادن انقلابها با رویکردهای گوناگون، موضوع پژوهشهای بسیاری بوده است که از این میان، رویکردهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از بیشترین اقبال برخوردار بودهاند. با این حال، انقلاب اسلامی ایران را با صرف استناد به نظریههای متعارف نمیتوان تحلیل و فهم کرد. دلیل این امر نیز به وجود عناصر ارزشی و هویتی در نظریه و عمل انقلاب اسلامی بازمیگردد که از ابتدای نهضت امام خمینی( تا کنون، همچنان به حیات و تأثیر خود ادامه میدهند.مقالة حاضر با عنایت به این پرسش مهم که «غایت اصلی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران چیست؟»، میکوشد تا مستند به اندیشه و عمل امام خمینی(، برای آن پاسخی درخور بیابد. از اینرو، پس از دستهبندی، بررسی و نقد رویکردها و نظریههای گوناگون مطرح شده در موضوع چرایی و چشمانداز انقلاب اسلامی، نظریة جدیدی ارائه شده است که به نظر میرسد از جامعیت و قابلیت بیشتری در تفسیر و فهم غایت و چشمانداز انقلاب اسلامی مبتنی بر آرمان بنیانگذار آن برخوردار باشد. از این نظریه، با الهام از واژگان و ادبیات امام خمینی(، با عنوان «نظریة امانت»، تعبیر شده است که در چارچوب اندیشة متعالی مهدویت میگنجد. در پایان مقاله، با احصای گزارههای راهبردی و الزامات عملی این نظریه، شاخصها و بایستههای قابل استخراج از آن برای چشمانداز جمهوری اسلامی ارائه میشود. یکی از پرسشهایی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده، آیندۀ بشر یا به تعبیر دیگر، پایان تاریخ است. اندیشمندان با هر دیدگاه و گرایشی کوشیدهاند به این سؤال پاسخ دهند. آنان آیندۀ بشر را روشن و همراه با صلح، صفا، آرامش، امنیت و گسترش عدالت میدانند. عدهای تحقق آن را خارج از اختیار بشر و نتیجة جبر تاریخی میشمارند و برخی آن را اختیاری دانسته، معتقد به راهاندازی جنگ تمدنها برای تحقق آن هستند. ادیان الهی یهود، مسیحیت و اسلام نیز آیندۀ زندگی بشر را روشن و تحقق آن را در گرو ظهور منجی میدانند. در اندیشۀ مسلمانان این تحول جهانی به دست یکی از فرزندان رسول خدا( به نام حضرت مهدی( رقم خواهد خورد. اکنون پرسش اساسی این است که در اندیشۀ دینی، چه ضرورتی برای پیدایش این قیام جهانی وجود دارد؟ نوشتار حاضر با بررسی متون دینی در پی پاسخگویی به این پرسش است. با بررسی آیات قرآن و روایات اسلامی در مییابیم که بعضی وعدههای خداوند به مؤمنان، مانند تداوم ثقلین تا پایان تاریخ، حاکمیت جهانی دین خدا، حاکمیت مؤمنان و مستضعفان و صالحان، پیروزی حق بر باطل و... و نیز برخی وعدههای رسول خدا( به امت اسلامی، همچون به قدرت رسیدن دوازدهمین جانشین او و قیام جهانی حضرت مهدی( و فراگیر شدن عدالت در همة جهان هنوز تحقق نیافته است. از اینرو باید به ضرورت قیام جهانی توسط انسانی الهی و معصوم قائل شویم.به موازات طرح جدی مسئلة زمینهسازی برای ظهور امام زمان( در سالهای اخیر، پرسشها و شبهههایی دربارة ضرورت و گسترة آن به وجود آمده که باورمندان به لزوم زمینهسازی و گسترة مورد ادعای ایشان را به واکنش واداشته است. در این میان، آنچه مایة شگفتی شده، آن است که این شبههها را بیشتر باورمندان به مهدویت مطرح کردهاند، بهگونهای که هر کدام از آنها برای اثبات نظر خویش و رد دیدگاه دیگری، به دستهای از دلایل نقلی تمسک جستهاند. همین امر سبب شده است واقعیت مطلب، برای جویندگان حقیقت و وظیفه، مشتبه شود. آثار مهمی که التزام به هر یک از دیدگاههای مطرح شده میتواند بر بینشهای اصلاحی فردی و بهویژه سیاستها و برنامهریزیهای کلان اجتماعی بگذارد، نویسندة این مقاله را وادار کرده است برای این معضل، چارهای بیندیشد.نویسندة این سطور، بیتوجهی به جایگاه مبانی کلامی مربوط به مسئلة زمینهسازی برای ظهور و التزام به آن را در مسیر پژوهش، علت اصلی چنین چالشی میداند و بر این عقیده است که برای فهم فقیهانة این مسئله و قبل از پرداختن به دلایل نقلی، ابتدا باید به سراغ مبانی کلامی مسئلة زمینهسازی ظهور رفت و با تبیین درست و التزام به آن، آیات و روایات مرتبط با موضوع را مبتنی بر آن تفسیر و تحلیل کرد.ین مقاله درصدد بررسی بحث نوظهور و مهم فلسفة دین و کلام جدید یعنی «تجربة دینی» در جهان غرب با موضوع پررونق در جهان اسلام و تشیع یعنی «تشرفات» بر آمده است و بعد از تطبیق دیدگاههای گوناگون تجربة دینی بر تشرفات به این نتیجه میرسد که تشرفات به ساحت مقدس امام زمان(، گونهای از تجربة دینی است.در این نوشتار، «ابرمرد» نیچه و «انسان آرمانی» سیداحمد فردید بررسی و مقایسه شده است تا وجوه افتراق و اشتراک آنها هویدا شود. هر دو فیلسوف، رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند. نیچه، از مطرحترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و فردید، اولین فیلسوف مدرن در ایران است. «ابرمرد» و «انسان آرمانی»، دایرمدار و مشهورترین حاصل فکری آنهاست. فردید، انسان آرمانی را با عنوان «بقیةالله» و «امام زمان» مطرح میکند. ابرمرد نیچه نیز همچون انسان آرمانی فردید، منجی است و در آینده ظهور خواهد کرد. اندیشة انتظار در هر دو فیلسوف، برجسته است. نیچه و فردید، هر دو آشفته سخن گفتهاند و در مورد آنها نمیتوان از منظومة افکار سخن گفت. با توجه به این مسئله، مقالة حاضر سعی دارد تا رئوس اصلی اندیشة این دو فیلسوف را که در انسان موعود و آرمانی آنها طرح میشود و اجماع نظر بیشتری در موردشان وجود دارد، قیاس کند.
In this article، the Nietzsche’s superhuman and the "ideal man" by Seyed Ahmad Fardid are compared to the find and share their differences and similarities. Both philosophers have an innovative new approach to the "ideal man". Nietzsche is one of the most well known philosophers in the West and Fardid is the first contemporary philosopher in Iran. "superhuman " and "ideal man"، are the most significant product of their thought. Fardid، introduces the ideal man as "Baqyatallah" and "Imam of the time". Likewise، Nietzsche superhuman is an ideal man، and a saviour who will emerge in the future. Ideas of appearance in both of the philosophers are outstanding. Fardid and Nietzsche have both spoken chaotically and about their troubled thoughts we cannot speak of order. Given this، the present article tries to outline and compare the main idea and ideals of the philosopher about the promised man upon which there is more consensus.
Machine summary:
. » (مددپور، 1381: 32) نظر به اهمیت «پایان تاریخ» در عرصة اندیشگی بر آن شدیم تا این مفهوم را نزد نیچه و فردید ـ که در انسان موعود و منجی آنها متجلی است ـ با هم مقایسه کنیم.
این سؤال میگوید که ابرمرد نیچه زاییدة مشکلات روانی و بحران معنا و انسان آرمانی فردید زاییدة عشق به خدا و وظیفة دینی است.
(همو) خواهیم دید ابرمرد نیچه هرگز تحقق نمییابد، اما انسان آرمانی فردید موافق با همین نظر تیلیش، قابل تحقق است.
» (همو: 73) «در مقابل جامعة موعود مارکس و فردید، جامعة موعود نیچه، جامعهای است سلسلهمراتبی و نیچه به شدت مخالف برابری است و مسیحیت و دموکراسی را نیز به همین سبب که انسانها را همچون رمهها برابر میکند، به باد انتقاد میگیرد.
» (فردید، 1387: 60) ملاحظه شد که نیچه، طلوع ابرمرد را پس از پیدایش واپسین انسانها ـ با ویژگی خطرگریزی ـ میداند و فردید نیز نشانه و مقدمة ظهور امام زمان را آخرزمانی میشمارد که ویژگیهای انسانهای آن، ترس و فرار از مرگ است.
» (نیچه، 1370: 88) «شرق نیز نزد فردید، جایگاه ظهور امام زمان است و فردید در ارجگذاری به مفهوم شرق تا بدانجا پیش میرود که آن را معادل خدای راستین و الله (خدای پریروز و پسفردا) میانگارد.
(نیچه، 1377ب: 454) فردید در مقابل ارادة معطوف به قدرت نیچه میگوید: صورت نوعی شرق به معنای تاریخی آن، که همان امت واحده است، چیزی نیست جز مهر و داد و صورت نوعی غرب به معنای تاریخی آن، کبریاطلبی و سلطهگری است که این کبریاطلبی و سلطهگری همواره با نیستانگاری حق و حقیقت ملازمت دارد.