Abstract:
معرفت نفس، گام آغازین برای رسیدن به شناختی دقیق از اجتماع و در نهایت، خداوند است. از آن جا که حکمت متعالیه، منظومه ای دقیق و سامانه فکری سنجیده ای می باشد، طبعا نوع نگرش صدرا به انسان و ویژگی های آن، متاثر از زیرساخت های فلسفی وی است. در این نوشتار که به انسان شناسی در فلسفه سیاسی متعالیه می پردازد، سعی شده تا ضمن تبیین مفاهیم، به این دغدغه اساسی پاسخ داده شود که براساس مبانی نظری انسان شناسی در فلسفه سیاسی متعالیه، انسان دارای چه ویژگی هایی از منظر صدرالمتالهین می باشد. در پاسخ، به این امر پرداخته شده که براساس مبانی نظری انسان شناسی حکمت متعالیه، همانند شناخت، اصالت وجود، تشکیکی بودن آن و پویایی هماره هستی، انسان دارای ویژگی هایی همانند مدنی الطبع بودن، جویندگی و پویندگی کمال، خردورزی، اختیار، نیازمندی به قانون و در کشاکش قدرت و فضیلت است. براساس این بررسی، انسان هر اندازه عالم تر گردد و از شناخت بیشتری برخوردار شود، سعه وجودی بیشتری خواهد یافت و زمینه تشبه به ذات واجب در او فراهم و هویدا شده و متخلق به اخلاق الله می گردد.
Machine summary:
"صدر المتألهین میگوید:«فلسفه،استکمال نفس انسانی در جهتشناخت حقایق موجود به نحو حقیقی و واقعی،به اندازۀ توان آدمی و حکم به حقایق،همراه با براهین است،نه ظن،گمان و تقلید»،{o7o}فلسفۀ سیاسی متعالیه نیز به عنواندستگاهی فکری و منظم که در فرهنگ و تمدن اسلامی،بالیده است،{o8o}تکاپویی آگاهانه ومنطقی میباشد که تبیین کنندۀ راه انسان،برای شناخت برهانی حقیقت پدیدههایسیاسی-اجتماعی،جهت رسیدن به کمال است.
انسان در جامعه میتواند توانمندیها و ظرفیتهای وجودی خود را به ظهور و کمالرساند؛از اینرو صدرا پس از بیان لزوم نبی برای هدایت جامعه انسانی و ترسیم سیاستشایسته،اجتماعات انسانی را به کامل و ناکامل تقسیم میکند،جوامع کامل را به«جامعۀبزرگ»،گرد آمدن افراد انسان در قسمتهای آباد زمین؛«جامعۀ میانه»،اجتماع امت دربخشی از قسمت آباد زمین و«جامعۀ کوچک»،مانند اجتماع اهل مدینه،تقسیم میکند و تأکید دارد که خیر برتر و کمال نهایی تنها در مدینۀ فاضله به دست میآید و امت فاضله،آن است که همۀ شهرها برای دستیابی به هدف نهایی و خیر حقیقی با یکدیگر همکاریکنند.
{o91o} صدر المتألهین به این امر نیز توجه دارد که پس از انقطاع وحی و نبود نبی در میانمردم،جامعه همچنان به قانون و راهبر نیاز دارد و نمیتوان جامعۀ سیاسی را به حال خودرها کرد در نتیجه،نبوت و رسالت که از جهتی منقطع میگردد،از جهتی دیگر باقیمیماند،خدای متعال پس از قطع نبوت و رسالت،حکم الهامات و حکم ائمهمعصومین علیه السلام و همچنین،حکم مجتهدین و ارباب فتاوی را برای افتاء و ارشاد عوام،باقیگذاشته است؛حکم آنان را تأیید و تثبیت نموده و آنان را که علم به احکام الهی ندارند،مأمور نموده که از اهل علم و ذکر،سؤال کنند."