Abstract:
از دیرباز، رابطه شریعت و سیاست، دغدغه فیلسوفان و دین پژوهان بوده است. صدرالمتالهین نیز علی رغم تصور صوفی مسلکان و دنیا گرایان - که قائل به جدایی دنیا از آخرت هستند، به خوبی توانسته بین اینها پیوند ایجاد کند و بر این اساس، رابطه شریعت و سیاست را ناگسستنی بداند. صدرا در خصوص نسبت بین شریعت و سیاست، فرضیه های «عینیت ـ وحدت»، «عینیت ـ تعامل» و «غایی ـ ابزاری» را در اذهان، تقویت و با اصول و مبانی محکمی، این رابطه را تثبیت کرد. در راستای تبیین موضوع، پرسش های زیر مطرح شده است: 1. آیا سیاست و شریعت، وحدت دارند؟ 2. آیا بین سیاست و شریعت، «عینیت ـ تعامل» برقرار است؟ 3. آیا سیاست، در خدمت شریعت است، و شریعت، بسان روح، غایت و مولای سیاست است؟ حکمت متعالیه با توجه به مبانی و اصول خود به هر سه پرسش، پاسخ هایی داده است. از تحلیل مبانی نظری رابطه شریعت و سیاست ـ که عبارتند از: خیریت وجود، جایگاه انسان در هستی (خلافت الهی)، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس انسان، حرکت جوهری نفس و اختیار انسان، مدنی بودن انسان و لزوم بعثت انبیا• و رابطه دنیا و آخرت، می توان هر سه رهیافت را به دست آورد. این نوشتار، متکفل بررسی این موضوع است.
Machine summary:
"حال با این مقدمه این سؤال مطرح میشود که در آثار عرفانی و سیاسی امام،رابطهعرفان و سیاست چگونه بیان شده است؟عرفان و سیاست در نظر امام چه ویژگیهاییدارد؟آیا در آنها سیاست به معنای مصطلح روز که همان ابزار مادی یعنی قدرت است،بهکار رفته؟همچنین،آیا عرفان از نگاه امام فردگرا،و درونگراست یا اجتماعی،و منشأ اثر در عالم خارج است؟و نهایتا،فرضیه امام به عنوان الگوی نمادین که بتواند سعادت انسانو جامعه را تضمین کند و رابط بین خالق و مخلوق قرار گیرد ولایت داشته باشد،دارای چهویژگیهایی است؟ مفروض این پژوهش عبارت است از:اولا در اندیشۀ امام رابطۀ بین عرفان و سیاستنظامند بوده و هردو حاکی از یک حقیقتاند.
{o7o} امام چنین میگوید:«خیال کردند که یک دسته زیادی که معنای عرفان عبارت از ایناست که انسان یک محلی پیدا بشود و یک ذکر بگوید و یکسری حرکت بدهد و یکرقصی بکند و اینها؛این معنای عرفان است:{o8o} از مجموعۀ نظرات و مستندات مربوط به امام میتوان چنین نتیجه گرفت که دغدغۀمهم و مرکز ثقل اندیشهای امام سعادت انسان است،و این زیربنای نظام فکری امام راتشکیل میدهد،به طوری که عرفان،سیاست،احکام،اخلاق،مدیریت و همه و همه دراین فرآیند نقش عملیاتی و کارکردی داشته و در رأس همه حکومت اسلامی وظیفهفراهمسازی رستگاری فردی و جمعی در جامعه را به عهده دارد.
انسان کامل،اسوۀ حسنه در عرفان سیاسی امام انسان کامل در دیدگاه امام خمینی صرفا انسان آرمانی دست نیافتنی یا انسان منزویو دور از جامعه و مردم نیست،و بنا به اصل تکامل انسان و جامعۀ انسانی این انسان کاملاست که همۀ نیروهای جامعه را در جهت کمالهای معنوی آن به کار میبندد و جامعه رابه حرکت درآورده و وظیفۀ خطیر اجرای احکام الهی و پایهگذاری ساختار حکومتاسلامی و قانون و عدالت را به همراه مردم به عهده میگیرد."