Abstract:
از جمله تالیف هایی که در تبیین معارف مهدوی به نگارش در آمده، کتاب «راز پنهانی و رمز پیدایی» است. نویسنده در بخش دوم و سوم این کتاب، با طرح مطالبی راجع به مبانی نظری زمینه سازی مردمی برای ظهور و قیام حضرت ولی عصر، موجب برداشت های ناصوابی را در ذهن برخی خوانندگان و در نتیجه نگاه تنگ بینانه آن ها نسبت به وظایف منتظران در عصر غیبت موجب شده است. در این نوشتار، ادعاهای نویسنده کتاب در این باره، بررسی و نقد شده است.
Among the books written on Mahdavi Knowledge is the one called “The Secret of Stealthy and the Mystery of Visibility”. The writer in the second and third part of the book، with providing discussions about the theoretical and fundamental views on people’s duties for the Savior’s Rising has given some misguidance for some of the readers and therefore brought some narrow looking on the duties of the waiting people during the Time of Occultation. In this paper، the claims of the writer on this topic has been investigated and criticized.
Machine summary:
"نکته ظریفی که در این تعریف آمده، آن است که با لفظ دعوت و خواندن(داعیا)، به عنصر اختیار، اصالت داده شده است؛ یعنی کار هر دو قسم لطف ایجاد انگیزه و محرک در مکلف است و این همان مطلب کلیدی است مبنی بر اینکه توجه به جایگاه اختیار در قاعده لطف، در تبیین لزوم تلاش مردمی برای زمینهسازی ظهور تأثیر به سزایی خواهد داشت؛ چون فعل فاعل مختار است که از روی اراده و انگیزه میباشد و تشکیل حکومت جهانی توسط حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف، لطف خاص الاهی بر بشریت است و پذیرش اختیاری حکومت ولی الله الاعظم از جانب مردم، در حدوث آن نقش برجستهای دارد.
اشکال چهارم: ضروری نبودن خواست و آمادگی عمومی به عنوان شرط ظهور از جمله دلایل قائلین به لزوم زمینه سازی مردمی برای ظهور؛ احراز لیاقت و شایستگی انسانها با قدردانی و شکر نعمت امام و حکومت وی بوده و آنها یکی از اسباب غیبت را کوتاهی مردم از قدردانی نعمت امام معصوم میدانند؛ اما نویسنده کتاب، اساسا اعطای نعمتهای خدا را نه عقلا و نه نقلا براساس شایستگی بندگان ندانسته، بلکه طبق فضل بسیار گسترده الاهی میداند که البته تنها در جانب سلب نعمت، فرموده است که بندگان با ناسپاسی، استحقاق سلب و- نه سلب حتمی- نعمت را پیدا میکنند و ممکن است خدای متعال، با فضل خویش از سر تقصیر ناسپاسان، بگذرد (بنی هاشمی، 1384: صص200ـ205)."