خلاصه ماشینی:
"البته مبنای این تقسیمبندی معلوم نیست؛آیا به جهت سطح سواد بچههاست(که شاید تصور شده مثلا امام علی(علیه السلام)چون امام اول است شاید فهم زندگی ایشان سادهتر باشد و فهم دانشآموزان نسبت به امام زمان(عج) که در آخر است پیچیدهتر میباشد)یا به جهت رشد ذهنی و فکری بچههاست؟یا اینکه نه،اساسا این امکان نبوده است که ما دوازده امام را یکجا آموزش بدهیم؛به هر حال آیا این تعلیمات دینی همان تربیت دینی است؟ گاه در نزد برخی مراد از تربیت دینی یک سری برنامههای فوقالعادهای است که رگههای دینی دارد مانند:فعالیتهای پرورشی،نماز جماعت،تشکیل گروه سرود و تواشیح و مسابقه که اگر این کارها انجام شد مثلا میگوییم این مدرسه از تربیت دینی بالایی برخوردار است.
ما به عوض این کارهایی که بعد از انقلاب اسلامی انجام دادهایم که من هم خود سهمی در آن داشتهام-زیرا الآن بعضیها که دستاندرکار کلان آموزش و پرورش بودهاند به گذشته میتازند و خودشان را کنار میکشند و میگویند ما مبرا هستیم نه بنده هم در مدت چند سالی که در وزارت آموزش و پرورش جزو کسانی بودم که تأثیرگذار بودند و به همان اندازه،در اموری که واقع شده است سهم دارم-وقتی نگاه میکنم به چند سال گذشته میبینم که ما مرتب انواع مدرسه درست میکردیم که سیستم را اصلاح کنیم و از یک بحران،برون رفتی را برای خود درست کنیم،لیکن بحران اصلی فراموشمان میشد.
اینها باید بیندیشند که در دستگاه آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران چطور میشود یک نفر دکترای روانشناسی درباره تعلیم و تربیت اسلامی صحبت میکند لیکن حوزه که نیرو و بیت المال برای ترویج دین هزینه کرده است در این عرصه ورود پیدا نکند؟چرا کار به کاردان سپرده نمیشود؟یا الآن بهانه دستگاههای رسمی اموزش و پرورش این است که حوزویها با مقتضیات امروز آموزش و پرورش ناآشنا هستند ولی حتما یک بخش از حوزه میتواند مورد مراجعه و همکاری باشند."