چکیده:
این مقاله پژوهشی در مورد دیدگاه های سیاسی محمد تقی بهار (1330-1265 ش) و احمد شوقی (1932-1868 م) . دو شاعر برجسته ادبیات فارسی عربی در دوره معاصر است . این دو شاعر به بیان تحولات دنیای پس از انقلاب صنعتی به زبان هنر پرداختند.
در این مقاله دیدگاه های سیاسی آنان در سه بخش استعمار ؛ آزادی و جنگ تنظیم و مورد بررسی قرار گرفته و در پایان وجوه تشابه و اختلاف دیدگاه های هر کدام و شیوه های تبیین موضوع بیان گردیده است.
This research paper is about the political views of Mohammad Taqi Bahar (1330-1265 SSI) and Ahmad Shawghai (1932-1868 AD)، two outstanding poets of Persian and Arabic literature in the contemporary period. Both Poets’ expression changed after the industrial revolution that began in the Language Arts. In this paper، three of their political views، "colonialism"، "freedom" and "war" are studied; and at the end، the similarities and differences in their perspectives and their ways of explaining of each topic have been presented.
خلاصه ماشینی:
"همانگونه که به لبخندی نیاز دارد تا بر لبان مادران فرزندان از دست داده و زنان شوی از کف داده بنشیند: لابه للحریه الحمراء من#سلوی ترقد جرحها کالبلسم2 و تبسم یعلو اسرتها کما#یعلو فم الثکلی و تغراییم3 (شوقی،2008:419/1) شاعر،این روز جهاد را چنان قهرمانانه و عظیم نگریسته است که اظهار میدارد چنانچه در تبعید به سر نمیبرد و چنین روزی را از نزدیک نظارهگر بود،میتوانست برای ستایش این نسل قهرمان،ابیاتی را به رشته تحریر درآورد که تاکنون مانند آن را نسروده،درحالیکه دوری او از وطن،عذابی هم چون جهنم را به همراه خود آورده است: یوم البطولة لو شهدت نهاره#لنظمت لیجیال مالم ینظم لولا عوادی النفسی او عقباته#و النفی حال من عذاب جهنم (همان:419/1) بهار خود را از کینه و حسد انسانهای فرومایه ایمن نیافته و دلیل آن را مبرا بودن خود از متصف شدن به افعال فرومایگان بازگو نموده که این خصیصه،وی را در معرض تبعید توسط وزیر و یا بهتان از جانب افراد نادان قرار میدهد: از کید مخنثان،نیم ایمن#زیراک مخنثی نمیدانم یک روز کند وزیر تبعیدم#یک روز زند سفیه بهتانم (بهار،1390،260/1) و دلیل این عقوبتها را یگانه بودن خود در سخنوری و هنر بیان مینماید که از دواعی برانگیختن حسد مغرضان است: زیرا به سخن یگانه دهرم#زیرا به هنر فرید دورانم (همان:260/1) و معتقد است همچون خورشید که بر جهان هستی فروغش را میتاباند وی نیز با چیره دستی منحصر به فرد خود در نظم و نثر،روشنایی و فروغ تازهای به ایران بخشیده و به سبب این مهارت همانند مسعود سعد4مورد ظلم و ناکامی قرار گرفته است: زیرا به خطابه و به نظم و نثر#خورشید فروغبخش ایرانم اینست گناه من،که در هر گام#ناکام چو پور سعد سلمانم (همان:260/1) در نگاه شوقی،سرزمین او کشوری یکپارچه و متحد است و در توصیف خود چنین تبیین مینماید هنگامی که قهرمانان شهید،مصر را به همبستگی فراخواند مردم،کشور خود را به فرهنگ و تعلیم و تربیت آراسته نمودند: دعت البلاد الی الغمار5فغامرت#وطنیه بمثقف و معلم (شوقی،2008 م:420/1) و در پایان،نسل جدید مصر را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که در حقیقت آن قهرمانان شهید در روز پیکار با خون خود ردای زیبای آزادی را بر جوان امروز پوشانید: یوم النضال،6کستک لون جمالها#حریة صبغت ادیمک7بالدم (همان:420/1) بهار در پایان قصیده از فریاد قانونمندانه خود یادکرده که درشت خفتان خود را در عرصه آزادی فرسوده است و شرایط خود را چنان سخت و فشرده میبیند که نمیتواند آزادانه بنگارد،ولی با این وجود مبارزه خویش را ادامه میدهد تا هنگامی که به آزادی دست یابد: در عرصه گیر و دار آزادی#فرسود به تن،درشت خفتانم و امروز چنان شدم که بر کاغذ#آزاد نهاد خامه نتوانم ای آزادی،خجسته آزادی!#از وصل تو روی برنگردانم تا آنکه مرا به نزد خود خوانی#یا آنکه ترا به نزد خود خوانم (بهار،1390:261/1) "جنگ"در شعر بهار و شوقی دوران زندگی بهار و شوقی تا حدی مقارن با جنگهای خارجی و یا نزاعات داخلی بوده و هر یک با دیدگاهی متفاوت به توصیف مضمون مشترک جنگ با نظم اشعاری در این خصوص پرداختهاند."