چکیده:
مقوله علم دینی، بحثی مهم و پردامنه است و یکی از مباحث اصلی که در بحث علم دینی باید مورد توجه قرار گیرد، بررسی ادلّه و اشکالات معرفت شناختی مخالفان علم دینی است. بنابراین، با مراجعه به آثار مکتوب و با احصا و استقرای اولیه در این زمینه، درمی یابیم که مهم ترین استدلال های معرفت شناختی مخالفان علم دینی، عبارتند از: 1. عدم توجیه تولید علم دینی با تعریف معرفت به «باور صادق موجه»؛ 2. عدم امکان علم دینی در مراحل تحقیق علمی؛ 3. ملازم بودن نسبی گرایی علم با قول به علم دینی. در نتیجه، با دقت و بررسی استدلال های آنها نشان داده می شود که ادلّه مطرح شده در زمینه انکار علم دینی کافی نبوده برخی از آنها مدعیاتی بدون دلیل و برخلاف واقعیت های تاریخ علم است. برخی دیگر معلول نوعی مغالطه است. سرانجام، لوازم ناپذیرفتنی علم دینی، ادعایی صرف، مربوط به مرحله اجرایی تحقق علم دینی و برخاسته از عدم آشنایی با معارف اسلامی و قلمرو آموزه های دین اسلام است.
خلاصه ماشینی:
"پس پرسش اصلی در این بحث این است که اگر معرفت به معنای باور صادق موجه تلقی شود، آیا می توان از توجیه باورهای دینی سخن گفت و با روش های منطقی، معقولیت آنها را اثبات کرد؟ به عبارت دیگر، تولید علم دینی، از طریق منطق عمومی اکتشاف علم، امکان پذیر است؟ و علم دینی برآمده از این منطق می تواند از اعتبار و ارزش معرفتی برخوردار باشد؟ و براساس این منطق، عقلانیت و اعتبار آن نیز مورد محک علمی قرار بگیرد؟ برخی در پاسخ سؤال بالا می گویند: برای آنکه فرآورده ای را به صفت علمی متصف کنیم، برای ما مهم نیست که در هر مرحله از چه شرایط و اسبابی کمک گرفته شده است.
نتیجه گیری آوردن پسوند، یا بهتر بگوییم، صفت «دینی» پس از «علم»، مستلزم نسبی شدن فراورده های علمی و نیز روش ها در اثبات گزاره های علمی نیست؛ زیرا نسبیت گرایی معرفت شناختی آنجاست که معیاری برای ارزش گذاری معرفتی در کار نباشد؛ بدین معنا که هر کسی بتواند بر اساس ذوق و سلیقه خود روشی را برگیرد و علومی را تولید کند و منطقی برای تعمیم این علوم وجود نداشته باشد و در نتیجه، ملاک معقولی برای داوری و ترجیح یک نظریه بر نظریه دیگر در دست نباشد."