چکیده:
این مقاله مرور و نگاهی انتقادی است به کتاب شبکههای خشم و امید، تالیف مانوئل کاستلز (جامعهشناس اسپانیایی و از نظریهپردازان علم ارتباطات و نویسنده سهگانه مهم عصر اطلاعات). تحولات تکنولوژیک دو دهه اخیر در عرصه جهانی سبب شده است تا جنبشهای اجتماعی نیز با تاثیرپذیری از این دگرگونیها مشخصه متمایزی پیدا کنند: «شبکهایشدن». مشخصههای این ویژگی چیست؟ آیا شبکهایشدن و استفاده از اینترنت تنها شکل و ابزارهای ارتباطی جنبشهای اجتماعی را جدید و متفاوت کرده یا در رویکردها و ماهیت جنبش نیز تاثیر گذاشته است؟ کاستلز در کتاب خود به این پرسشها پاسخ میدهد و با برشمردن ویژگیهای جنبشهای اجتماعی شبکهای، مبانی نظری خود را در تحلیل این جنبشها بر نظریه قدرت ارتباطات، اثر پیشین خود، مبتنی میکند. در این مقاله همچنین، میزان واقعبینی و جامعنگری کاستلز در ارزیابیاش از جنبشهای اجتماعی شبکهای دهه اخیر و نیز استدلالهایش در مورد تاثیر رسانههای جمعی و شبکهایشدن فضای ارتباطی و همچنین نقطهضعفهای کتاب در تبیین مناسبات بینشبکهایشدن فضای ارتباطی با مشارکت اجتماعی و کنش سیاسی بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
ورونیکا باراسی، استاد رسانه و ارتباطات در دانشگاه گلداسمیت لندن، در مرور شبکههای خشم و امید مینویسد: در صورتبندی فعالیتها و رفتارهای این جنبشها، کتاب دو اصل بنیادی را مورد توجه قرار میدهد: چهچیزی بسیج تودهای سال ۲۰۱۱ را در جهان سبب شد؟ و چگونه میتوانیم این اشکال جدید مشارکت و کنش سیاسی را درک کنیم؟ از نظر کاستلز، پاسخ ساده است: این جنبش در شبکههای اجتماعی اینترنت آغاز شد ....
از لحاظ نظری، استدلال کاستلز «بر این فرض مبتنی است که در اینترنت، افراد دارای سطحی از خودمختاری ارتباطی هستند و اینکه مشارکت فردی، پیشفرضی است که تمام کنشهای سیاسی دیگر بر آن استوار است؛ اما در فهم رابطۀ پیچیدۀ بین فناوری اینترنت و اشکال جدید مشارکت سیاسی، نکتۀ محوری این است که نهتنها «خودمختاری ارتباطی» لزوما به خودمختاری سیاسی و اجتماعی ترجمه نمیشود، میتوان تشخیص داد که ماهیت خودمحور رسانههای اجتماعی اغلب خلاقیت جمعی جنبشها و سازمانهای سیاسی را به چالش میکشد؛ علاوهبرآن ما باید این واقعیت را در نظر بگیریم که درحالیکه درست است که تحولات شبکههای مجازی امکان بهاشتراکگذاشتن اطلاعات را شتاب بخشیده است و قدرت بسیج برای انجام اقدامهای سریع و به روشهای مؤثر را دارد (با این حال)، سرعت تبادل اطلاعات بحث سیاسی را کاهش میدهد و شبکههای شورشی عملگرا ایجاد میکند که بر شبکههای ضعیف و پیوندهای درونی تکیه میکنند، و نه بر پروژههای سیاسی مشترک (2009 ,Barassi).