چکیده:
گاهی به زمینههای تاریخی برجستهشدن «مسئله ذم نجد»؛ بررسی تطبیقی دو مقطع برآمدن محمدبنعبدالوهاب و جنگ خلیجفارس مسئله مذموم بودن سرزمین نجد، از جمله مسائل ذم و مدح سرزمین ها در ادبیات دینی می باشد که از زمان صدور در سده های نخست اسلامی و تا به امروز همواره مورد بحث بوده است. حدیث گرا بودن عالمان دینی نجد به ویژه در قرون متأخر از یک سو و وجود احادیثی در ذم این سرزمین و البته ظرفیت های این احادیث در جهت مشروعیت زایی و مشروعیت زدایی، فضایی چالش برانگیز را در طول تاریخ این سرزمین در دوره اسلامی و تاکنون رقم زده است، این موضوع با برآمدن محمدبن عبدالوهاب در این سرزمین، با اهمیت بیشتری پیگیری شد و از سوی منتقدان جریان وهابی مورد استفاده قرار گرفت. در این نوشته دست کم شرایط برجسته شدن مسئله ذم نجد و معانی واژگونه اتخاذ شده از آن در دو مقطع برآمدن محمدبن عبدالوهاب و حمله صدام به کویت مورد مقایسه قرار گرفته شده است. نجد، عراق، قرن الشیطان، حدیث، مشروعیت، Najd ، Iraq ، Hadith
The Remonstrance of Najd is amongst the issues of remonstrance and eulogize of lands in religious literature which has been argued since the early Islamic centuries until now. The emphasis of religious scholars of the Najd on Hadithism especially during the recent centuries and the presence of Ahadith about the remonstrance of this land and of course the capacity of this Ahadith for creation of dissolving legitimacy، has made a challengeable atmosphere during the history of this land in Islamic period until now. This issue had gained more importance after the rise of Muhammad ibn Abd al-Wahhab in this land and had been used by the critics of Wahhabism. This article will compare the circumstances of considering the issue of remonstrance of Najd and the inverse meaning of it which has been used in two segment of the rise of Muhammad ibn Abd al-Wahhab and the Saddam invasion of Kuwait.
خلاصه ماشینی:
٤ می توان گفت در چنین فضایی است که السندی به مثابه شاگرد مؤسس جریان موسوم به جامی از طریق تصحیح رساله اکمل البیان و چاپ دوبـاره آن و نوشتن مقدمه ای تفصیلی ، تلاش می کند با تأکید بر این که مصداق واژه نجـد آمـده در احادیث قرن الشیطان همان عراق است ، از عراقی که به کویت یورش برده و بیم می رود بـه عربستان نیز تجاوز کند مشروعیت زدایی کرده و بر مشروعیت نگاه رسـمی کـه بـر کمـک گرفتن از بیگانگان علیه صدام تأکید دارد، بیفزاید.
مقدمه نویس رساله اکمل البیان در ادامه به یافتن مصادیق فتنه برای تطبیق دادن نجد بـر عراق می پردازد و در این راستا به تفصیل از شـهادت امیرالمـؤمنین حـضرت علـی (ع ) در عراق و شهادت امام حسین (ع ) در عراق سخن می گوید، همچنین به حمله صدام به کویـت نیز به عنوان آخرین مصداق ظهور قرن الشیطان در عراق اشاره می کند و البته از آن جهـت که در ماه حرام محرم به وقوع پیوست تلاش می کند حمله صدام به کویت را با واقعه کربلا در محرم سال ٦١ پیوند بزند، و ظهور قرن الشیطان در عراق را نـه حادثـه ای یکـه ، بلکـه 1 حادثه ای که در دوره های مختلف تاریخی تکرار می شود تلقی نماید.
٣ المـسعری در سـخن از رساله اکمل البیان ، دعوت مولف این کتاب را به نگاه دوباره به نقشه ها برای اطمینان یـافتن از این که عراق در شرق مدینه واقع شده و به همین دلیل همان نجد مذموم است ، به سـخره گرفته می نویسد: ما می گوییم : نقشه های مورد نظر شیخ روبروی ما قرار دارنـد، و نیـاز بـه دقت و تأمل زیادی نیست تا به سخافت و بی پایگی و بطلان سخن شیخ حکـم کنـیم .