چکیده:
گونه شناسي و يا تقسيم و تفكيك انواع پديده هاي اجتماعي براساس توجه به ويژگي هاي مشترك در كنار وجوه مميزه به مطالعه دقيق تر امور و شناخت بهتر واقعيت هاي اجتماعي كمك مي كند. چرا كه از آشفتگي و درهم ريختگي ذهني كاسته و قدرت تميز انواع پديده هاي اجتماعي را كه در نظر اول غيرقابل تفكيك به نظر مي رسند، فراهم مي سازد. مقاله حاضر با هدف ابهام زدايي از پديده معنويت گرايي جديد و گروندگان به آن و تلاش براي پرهيز از خلط آن با پديده هاي مشابه چون جنبش هاي نوپديد ديني، با مرور و بررسي گونه شناسي هاي صورت گرفته، تعاريف معنويت گرايي جديد و ساير مطالعات نظري، گونه شناسي نظري جديدي معرفي مي كند كه نه تنها ضعف هاي گونه شناسي هاي پيشين را مرتفع مي سازد، بلكه ارتقاء توان تجريد را با برجسته سازي تمايزات به دنبال خواهد داشت. نتيجه اين بررسي استخراج 15 سنخ از معنويت گرايان جديد براساس 5 دليل گرايش (روشنگري، التيام بخشي روحي ـ رواني، كسب موفقيت، سرگرمي و رفع مشكلات جسماني) در 3 شكل گرايش (مخاطب، مشتري و عضو جنبش/جماعت) است.
خلاصه ماشینی:
نتيجه اين بررسي استخراج ١٥ سنخ از معنويت گرايان جديد براساس ٥ دليل گرايش (روشنگري ، التيام بخشي روحي ـ رواني ، کســب موفقيت ، سرگرمي و رفع مشکلات جسماني ) در ٣ شکل گرايش (مخاطب ، مشتري و عضو جنبش /جماعت ) است .
در اين مقاله قصد داريم با بررســي تعاريف مختلف معنويت گرايي جديد و تدقيق تمايز ميان آن با پديده هاي مشابه ديگر چون جنبش هاي نوپديد ديني و همين طور دلايلي که نظريه پردازان مختلف براي گرايش به آن برشــمرده اند، به سوي گونه شناسي نظري جديدي از معنويت گرايي جديد و گروندگان به آن گام برداريم .
اين در حالي است که مي توان به کنشگران بسياري اشاره داشت که بدون پذيرش اين بعد به جهت کارکردهاي ديگري چون کارکردهاي درماني ، به طور مستمر تکنيک هاي ذهني ـ روحي ـ بدني رايج در معنويت گرايي جديد را در زندگي روزمره خود به کار مي گيرند.
در نهايت مي توان گفت که اين دسته از کنشگران به دنبال بهره مندي از روشنگري هاي ذهني معنويت گرايي جديد هستند و دليل گرايش آنها روشنگري است که مورد توجه پوسامي نيز بود.
براي اين دسته ، معنويت گرايي جديد بهترين نسخه است ؛ چرا که نه تنها رجوع به امور رازآميز، راه هاي ميانبري به روي آنها مي گشــايد، بلکه آميختن و شبيه سازي با شاخه هايي از علم رايج چون روان شناسي ، مديريت و...
در اين قســم ، دليل گرايش ، التيام بخشي روحي ـ رواني است و معنويت گرايي جديد براي کنشگراني جذابيت پيدا مي کند که تجربه هاي رنج يا محروميت را از سر گذارنده اند.