خلاصه ماشینی:
"این انتقال در اقتدار سنتی نیز با دشواریهایی مواجه است و بعضا مستلزم طی یک دورهء مشروعیت یابی و تثبیت موقعیت برای وارث جدید حکومت نیز می باشد اما انتقال اقتدار در نوع عقلانی اساسا با چیزی به عنوان بحران جانشینی مواجه نمی گردد.
با فقدان رهبر فرهمند, انتقال اقتدار به جانشینان, عموما با دو مسئلهء جدی مواجه است: ـتیزشدن رقابت میان مدعیان جانشینی: رهبران فرهومند در طول حیات رسالتی خویش, جامعه را با چنان قدرت و درایت حیرت انگیزی اداره می کنند که خلاء قدرتی که بر اثر فقدان ایشان پدید میآید به آسانی پرشدنی نیست.
قدرت در اسلام به واسطهء قدسیت منبع انتشار,امری مقدس به شمار میآید و با سلب قداست از آن, نامشروع گردیده و به عنوان طاغوت, سرپیچی از آن به هر طریق ممکن, واجب می شود: ((ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت))16 اعتقاد به اقتدار مطلق الهی, منحصر به مومنان پرهیزگار نیست, بلکه یک حقیقت دامنه داری است که در تمامی جنبه های ساخت اجتماعی و خصائص فردی مسلمانان تسری داشته و آثار و عوارض خاصی را نیز به دنبال دارد.
بر اساس نظریهء امامت, امام معصوم, منصوب الهی برای هدایت و رهبری اجتماع مسلمین بعد از پیامبر است طبق این رای, امام دارای اقتداری فرهومند و فراگیر است که رهبری سیاسی دینی جامعه اش را تواما داراست.
طبق نظریهء امامت, همان طور که در طول حیات رسول الله(ص) هر دو اقتدار سیاسی و دینی در وجود شخص پیامبراکرم(ص) جمع آمده بود, امامان جانشین او نیز وارثان حقیقی هردو اقتدارند اگرچه این حق جز برای امام اول آن هم به شکل ناقص محقکق نگردید."