چکیده:
مقدمه: سبک فرزندپروری والدین نقش مهمی در سلامت جسمانی و سلامت روانشناختی کودکان دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش فرزندپروری ترکیبی (زیستی– اجتماعی) به مادران بر خودکارآمدی ادراکشده کودکان فزونوزن انجام شده است. روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای نیمه آزمایشی است. جامعه مورد بررسی شامل کلیه دانشآموزان پسر مقطع دبستان (منطقه 2 و 5 شهر تهران) که از لحاظ وضعیت شاخص توده بدنی چاق و یا دارای اضافه وزن هستند، به همراه مادرانشان میباشند. در مجموع 50 مادر به همراه فرزندانشان از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. در نهایت به -واسطه افت 2 نفر از آزمودنیها، 48 نفر در مطالعه باقی ماندند که در دو گروه آزمایش و کنترل، متشکل از 24 نفر به تصادف جایگزین شدند. آموزش فرزندپروری طی 10 جلسه (هفته)، هر جلسه 90 دقیقه برای گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریاغت نکرد. همه آزمودنیها قبل و بعد از آموزش به کلیه گویههای پرسشنامههای دموگرافیک و کودکان به پرسشنامه خودکارآمدی ادراکشده پاسخ دادند و همچنین شاخص توده بدنی آنها محاسبه شد. یافتهها: تحلیل دادهها با روش تحلیل کوواریانس یکمتغیره و چندمتغیره نشان داد آموزش فرزندپروری باعث ارتقاء نمرات خودکارآمدی ادراک شده کودکان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است (05/0>P). نتیجه-گیری: نتایج این بررسی نشان داد که آموزش فرزندپروری ترکیبی (زیستی– اجتماعی) به مادران، به بهبود خودکارآمدی ادراک شده کودکان دارای اضافه وزن منتهی میشود. همچنین بهنظر میرسد که شاخص تودهبدنی کودکان به واسطه اصلاح سبک فرزندپروری مادر و بهبود خودکارآمدی ادراک شدهشان، کاهش خواهد یافت.
Introduction: Parenting styles of parents, have important roles in children's physical and psychological health. This study was conducted to determine the effectiveness of combined parenting Education (biological-social) to Mothers on perceived self–efficacy of overweight children. Method: The method was quasi- experimental. The studied population included all overweight boy elementary school students (Region Two and Five in Tehran) with their mothers. Overall 50 mothers with their children selected Through available sampling. finally, due to the drop of 2 subjects, 48 people remained in the study and were randomly assigned to two experimental and control groups consist of 24 people. The experimental group trained, 90 minutes sessions weekly for 2.5 months (10 sessions) and control group received no intervention. Prior to and after Training, all participant completed demographic information questionnaire, Children completed perceived self- efficacy questionnaire too and their BMI were measured. Findings: Data analysis with Ancova and Mancova showed that Parenting education improves the perceived self-efficacy scores in the experimental group compared with the control group