چکیده:
مسئله معرفت به اشیاء عالم یکی از بحثانگیزترین مباحث تاریخ فلسفه است. دراینمیان، بحث از معرفت، بدون باور به ارتباط قوای شناختی با موضوعات شناخت ممکن نیست؛ و یکی از اقسام شناخت، شناخت عقلی بوده است که مستلزم توجه به رابطه عاقل و معقول است. یکی از کسانی که در اینباب به تفصیل سخن گفته، ابنسینا است، که گاهی بهصراحت و اشارت از ارتباط اتحادی عاقل و معقول دفاع کرده و گاهی نیز این نظریه را رد کرده است. همین امر، مسئله تعارض سینوی در باب اتحاد عاقل و معقول را قابلتوجه میسازد. بررسی این تعارض و راه برونرفت ازآن، موضوع پژوهش اندیشمندان ناظر به وی بوده است. مقاله حاضر، ضمن بررسی نارساییهایی موجود در دیدگاههای ایشان، به ارائه راه نوینی برای حل این تعارض سینوی در پرتو تحلیل تاریخی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
در نتیجه میتوان راه برون رفت از تعارض مورد بحث را چنین ارزیابی کرد که نظام سینوی مبادی لازم برای تحلیل و تأیید اتحاد عاقل و معقول را ندارد، و قول او به اتحاد ناشی از قوت حدس در او است و با توجه به اینکه در اندیشه سینوی علم حاصل از حدس ، از جمله علوم بدیهی و به لحاظ یقین بخشی، برتر و از علم با واسطه استدلال است (ابن سینا،١٣٨٣، ص ١٤٦-١٤١).
براساس توضیحات ارائه شده ، روشن میشود که این دیدگاه که قول ابن سینا به اتحاد عاقل و معقول بر مبنای نگاه وجودی وی، و قول به عدم اتحاد عاقل و معقول بر مبنای دیدگاه ماهوی اوست (نک : بابادی و سراج ، ص ١٢١) از دقت کافی برخوردار نیست و جایگاه تاریخی مسائل را مورد غفلت قرار میدهد؛ چراکه اساسا مسئلۀ اصالت وجود و ماهیت و تفکیک دقیق میان نگاه ماهوی و وجودی به عنوان یک مسئلۀ فلسفی بنابر قول مشهور در اندیشۀ میرداماد(مطهری، ج ٥، ص ١٦٠) و بنابر دیدگاهی دیگر، در اندیشه جلال الدین دوانی(خوشدل روحانی) و بنابر قول سوم که نویسندگان به آن باور دارند در اندیشۀ سهروردی مطرح بوده است .
بنابراین ، راهکار درست در این رابطه نمیتوان جدا از توجه به جایگاه تاریخی مسائل و تحلیل تعارض در ساختار نظام سینوی تفکر باشد که بر اساس آن اتحاد عاقل و معقول را منکر است ، در حالی که هوش فلسفی او از زمانۀ خود فراتر رفته و نکته ای را بیان کرده که اقتضای نظام فکریاش نبوده است .